ب مثل بصیرت...میم مثل مطهری
پایگاه تحلیلی «هافینگتون پست» در مقالهای به قلم «عمر بدار» نوشت: پنج دروغ در فضایی رسانهای در خصوص بحران غزه دائماً تکرار میشوند: اسرائیل آغازگر چرخه خشونت نیست؛ آنها از کشتار غیر نظامیان اجتناب میورزند؛ مسئله امنیت شهروندان اسرائیل است؛ بحران غزه از حماس نشئت میگیرد؛ اقدام نظامی به حل بحران کمک میکند. در زمانیکه اسرائیل غزه را بمباران میکرد، شمار کشتگان فلسطینی در آخرین دور خشونتها به 100 نفر رسید؛ جریان رسانهای در آمریکا با فراهم آوردن تریبون برای مقامات و سخنگویان دولت اسرائیل، به آنها مجال داد روایت جعلی خود از منازعه را به افکار عمومی تزریق کنند. در این مقاله، نگارنده 5 دروغ رایج نهاد رسانه در مورد بحران غزه را فاش میکند: 1- اسرائیل ناگزیر بود در دفاع از شهروندانش به حملات راکتی پاسخ گوید سیانان، همچون غالب بنگاههای خبری آمریکا، داستان آخرین دور حملات اسرائیل به غزه در تاریخ 10 نوامبر را، با خبر تلافیجویی اسرائیل در مقابله با آتشافروزی فلسطینیها که به مجروح شذن 4 سرباز اسرائیلی انجامید، انعکاس داد. اقدام تلافیجویانهای که به مرگ چندین شهروند فلسطینی انجامید و درست دو روز قبل از این ماجرا، یک پسر 13 ساله فلسطینی در یکی از حملههای ناگهانی ارتش اسرائیل به غزه کشته شد (افزون بر تلفاتی که به روزهای گذشته مربوط میشود). چه دلیلی وجود دارد که آنها خود، آغازگر چرخه خشونت نباشند؟ در این دوره، جانبداری از اسرائیل در مقایسه با سپتامبر 2009، بسیار آشکارتر بوده است؛ در سال 2009 که اسرائیل بطور وحشیانه بر غزه هجوم آورد (بیش از 1400 فلسطینی کشته شدند) این خود اسرائیلیها بودند که توافق آتشبس را با توجیه دفاع از خود، شکستند. چرا اقدامات فلسطینیها، دفاع از خود تلقی نمیشود؟ و اگر راکتپرانی فلسطینیها پاسخ قابل قبولی به درندهخویی اسرائیلیها نیست (که واقعاً هم نیست) چگونه بمباران نابرابر غزه توسط اسرائیل، انسانی شمرده میشود؟ و چرا در نگاهی وسیعتر، از این حقیقت که غزه در محاصره اسرائیل و کنترل نظامی آن قرار دارد، سخنی به میان نمیآید؟ 2- اسرائیل در حملاتش از بروز تلفات غیرنظامی اجتناب میورزد طرفدارن اسرائیل چگونه میخواهند وجهه این کشور را با سخنان تندی که از جانب سیاستمداران عالیرتبه به عنوان خوراک افکار عمومی گفته میشود، توجیه کنند. روز گذشته، وزیر داخلی اسرائیل، «الی ییشای» گفت: «هدف عملیات ما در غزه اینست که آنها را به دوران قرون وسطی بفرستیم.» «گیلاد شارون»، فرزند نخست وزیر سابق «آریل شارون» هم برای اینکه در این رجزخوانی کم نیاورد گفت «ما غزه را باید با خاک یکسان کنیم.» اگر شما فکر میکنید این تنها یک نطق و خطابه است و به اجرا در نمیآید، باید به این حقیقت اشاره کرد که براساس گزارشات سازمان عفو بینالملل، اسرائیل در سپتامبر 2008 طی هجوم سنگیناش بر غزه، آنجا را با خاک یکسان کرد؛ چیزی شبیه سطح کره ماه، بیسکنه و بدون نشانهای از حیات و زندگی. و تنها سازمانهای حقوق بشری نبودند که جنایات جنگی اسرائیل در غزه را فریاد زدند، بلکه سربازان اسرائیل هم که وجدانشان نمیتوانست ساکت بماند در مورد قساوت رفته، مطالبی را بازگو کردند. اگر شما به هر دلیلی، نمیتوانید حقیقت را از زبان ناظران حقوق بشر و حتی خود مقامات عالیرتبه و سخنگویان دولت اسرائیل و یا سربازان با وجدان بپذیرید، پس این سوال را از خود بپرسید: اگر به فرض حماس، نیتاش کشتار تمام شهرواندان اسرائیلی باشد، در عمل راکتپرانیاش تنها 3 کشته برجای میگذارد، حال چگونه اسرائیل با نیتی عکس گروه مزبور (اجتناب از کشتار غیرنظامیان) و همچنین با سلاحهایی دقیق و فوق پیشرفته، در هر حمله دهها تن از شهروندان فلسطینی را بکام مرگ میفرستد؟ دیروز، تنها در یک حمله چند دقیقهای، اسرائیلیها بیشتر از کل تلفاتشان در 3 سال گذشته، در اثر راکتپرانیهایی که از غزه صورت میگیرد، شهروندان فلسطینی را به خاک و خون کشیدند؛ و اینجا حقیقت را میتوان از بیاعتنایی کامل به جان شهروندان، با دلائل و مدارک روشن مشاهده کرد. 3- مسئله، امنیت شهروندان اسرائیل است اگر هدف عمده اسرائیل در واقع پایان بخشیدن به پرتابهای راکتی از سوی غزه بود، امضای توافقنامهای که پیشنهاد خود گروههای فلسطینیست، آنها را حتی پیش از ترور الجباری به این مقصود میرساند. و اگر محاصره غزه تنها برای جلوگیری از ورود سلاح به آنجا صورت میگیرد، چرا صادرات از غزه ممنوع شده است؟ چرا واردات مواد خوراکی را ممنوع کرده اند؟ حقیقت اینست که مسئله اسرائیل، امنیت شهروندانش نیست؛ بلکه مسئله، تنبیه مردم غزه برای مصرف سیاسی در داخل کشورش است. هنگامیکه «گیلاد شارون» پیشنهاد قتل عام مردم غزه را بیان کرد، توجیهاش این بود که «آنها بدلیل انتخاب حماس همگی گناهکارند.» شارون البته ممکن است با چنین اظهاراتی در پارهای از محافل تندرو با استقبال روبرو شود اما چنین سخنانی عیناً مشابه منطقیست که تروریستها برای حمله به شهروندان و تخریب دموکراسیها بکار میبرند. آیا باید شهروندان اسرائیل به دلیل انتخاب یک حزب دست راستی که فجایع بیشماری علیه فلسطینیها انجام داده، مورد هجوم و زد و خورد قرار داد؟ البته که نه، و چنین رویکردی هم باید به شهروندان فلسطینی وجود داشته باشد؛ اما اینجاست که دیگر قطبنمای اخلاق آنها از کار میافتد. 4- حماس ریشه مشکلات است نظر به تمایلات دست راستی مذهبی و همچنین امتناع گروه حماس از نفی خشونت، من هیچ نقطه اشتراکی با این گروه در خود احساس نمیکنم. اما هر وقت اسرائیل حماس را مقصر بحران غزه اعلام میکند، دو نکته به ذهنم میرسد که شایان ذکر است. اول اینکه، حماس نه فقط آماده پذیرش آتشبس با اسرائیل است، البته اگر این کشور حملاتش بر غزه را متوقف کند، بلکه راه حل دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل را هم با آغوش باز میپذیرد. دوم و مهمتر اینکه، حماس تا سال 07/2006 در رأس قدرت نبود و در فاصله سالهای 1993 تا 2006 (13 سال) اسرائیل با همتای فلسطینی معتدلتر، صلحطلبتر و نرمخوتری روبرو بود (که اسرائیل را به رسمیت می شناخت و خشونت را نفی میکرد) تا به نوعی سهم خود را برای دستیابی به صلح ایفا کند. اما اسرائیل چه کرد؟ صلحی بوجود آمد؟ یا اینکه به اشغال سرزمینهای فلسطینی، نقض حقوق انسانی شهروندان و غصب منابعشان پرداختند؟ آنچه خون حماس و دیگر تندروان را در فلسطین به جوش آورد، دقیقاً مسامحه بر سر حقوق فلسطینیان در خلال همکاریها و مذاکرات بود. حقیقت اینجا بطور کلی قلب می شود؛ این افزایش خشونت از جانب اسرائیل و نقض حقوق فلسطینیهاست که پای تندروان را به میدان میکشد. 5- برای حل بحران موجود، اقدام نظامی، یکی از راهکارهاست این اولین بار نیست و بدون شک آخرین بار هم نخواهد بود که اسرائیل به اقدام نظامی متوسل شده تا مخالفانش را به فرمانبرداری وادار کند. اما آیا ما امروز پس از چند دهه خشونت به پایان این نزاع نزدیکتر شده ایم؟ پاسخ یک «نه» بلند است. پس از جنگ سال 2006 در لبنان، حزبالله قویتر از گذشته ظهور کرد. پس از جنگ 2009 غزه، حماس در قدرت ماند و اکنون هزارن موشک در اختیار دارد. برتری نظامی اسرائیل، بدلیل کمکهای 30 میلیارد دلاری آمریکا به این کشور در طول یک دهه گذشته، نتوانسته است به استقامت فلسطینیها برای ادامه حیات در سایه غرور خدشهای وارد کند. راه پایان بخشیدن به راکتپرانیها در کوتاه مدت، اعلام موافقت برای آتشبس و پایان بخشیدن به محاصره غزه است و راه برونرفت از نزاع میان اسرائیل و فلسطین در بلند مدت، پایان بخشیدن به اشغال سرزمینهای فلسطینی و اجازه دادن به مردم این کشور است تا از حق خودمختاری برخوردار شوند. ما احتمالاً به یک توافق آتشبس برای پایان بخشیدن به این دور از خشونتها نزدیک هستیم. اما چالش مهمتر پایان بخشید به اشغال سرزمینهای فلسطینی و دستیابی به صلحی طولانیتر برای هر دو طرف اسرائیلی و فلسطینیست.
By Ashoora.ir & Night Skin