ب مثل بصیرت...میم مثل مطهری
در اول صفر سال 61 هجری قمری، با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهلبیت(ع) به دمشق، یزید ملعون دستور دارد که تاجی جواهر نشان و تختی مرصع به سنگهای قیمتی آماده کنند و بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را آذین ببندند تا پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند. شامیان که در آراستن شهر کم نگذاشته بودند، بر فراز بامها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب را پهن کردند، نغمه آوازخوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه در دمشق میرفتند، این در حالی بود که اهل بیت(ع) مصیبت زده و داغدار پیامبر(ص) را همراه با نیزهداران تازیانه به دست و بیرحم وارد دروازه ساعات کردند. آنچه در ادامه میآید گزارشی از نحوه ورود کاروان آل الله به دمشق است که از «دانشنامه امام حسین» نقل میشود: اسرای کاروان کربلا را در حالى وارد دمشق کردند که سر حسین(ع)، در میانشان بر بالاى نیزه بود، هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى گریست، نگهبانان، او را با تازیانه مىزدند، اهل ذمّه در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مى انداختند. * شمر چگونه درخواست اُمّکلثوم را برآورده کرد اُمّکلثوم به شمر ـ که از افراد آن گروه بود ـ نزدیک شد و گفت: درخواستى از تو دارم، گفت: درخواستت چیست؟ گفت: هنگامى که ما را به شهر میبری، ما را از دروازهاى ببر که تماشاگر کمترى دارد و به آنها بگو که این سرها را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند که از کثرت نگاههایشان به ما، در این حال، خوار شدهایم، شمر، از سرِ سرکشى و ناسپاسى، در پاسخ درخواست او فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان، حرکت دهند و به همان حال، آنها را از میان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راه پلّه مسجد جامع، آن جا که اسیران را نگاه مىدارند، ایستادند . *ماجرای مناظره امام سجاد(ع) با مرد شامی حرم پیامبر خدا(ص) را از دروازهاى که «تَوما» نامیده مىشد، وارد شهر دمشق کردند، پیرمردى جلو آمد و به آنان نزدیک شد و گفت: ستایش ویژه خدایى است که شما را کُشت و هلاکتان ساخت و مردان را از آزار شما آسوده کرد و شما را در اختیار امیرمؤمنان نهاد! امام زینالعابدین(ع) به او فرمود: «اى پیرمرد! آیا قرآن خواندهاى؟»، گفت: آرى، آن را خواندهام، فرمود: «پس این آیه را مىدانى «بگو : بر آن (رسالت)، اجرى از شما نمىطلبم، جز مهروَرزى با نزدیکانم»، پیرمرد گفت: آن را خواندهام. امام سجاد(ع) فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا در سوره بنىاسرائیل خواندهای: «و حقّ نزدیکان را به آنها بده»؟»، پیرمرد گفت: آن را خواندهام. حضرت زینالعابدین(ع) فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا این آیه را خواندهاى «و بدانید که یکْ پنجمِ آنچه به دست مىآورید، براى خداوند و پیامبر و نزدیکان است»؟». پیرمرد گفت: آن را خواندهام، امام(ع) فرمود: اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا این آیه را خواندهاى: «خداوند، اراده آن دارد که آلودگى را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؟، پیرمرد گفت: آن را خواندهام. فرمود : «ما آن اهل بیتیم و خداوند، آیه طهارت را مخصوص ما کرده است»، پیرمرد، لحظهای خاموش و از گفته خویش پشیمان شد، سپس سرش را به سوى آسمان، بالا برد و گفت: خدایا! من از آنچه گفتم و از دشمنى با این اهلبیت، توبه مىکنم، خدایا! من از دشمن محمّد و خاندان محمّد ـ جن باشد یا انسان ـ به درگاه تو بیزارى مىجویم. سپس گفت: آیا مىتوانم توبه کنم؟ حضرت زینالعابدین(ع) به او فرمود: «آرى، اگر به سوى خدا باز گردى، خدا هم به سوى تو باز مىگردد و تو با ما خواهى بود»، پیرمرد گفت: من توبهکارم! ماجراى پیرمرد به گوش یزید بن معاویه رسید و او فرمان داد پیرمرد را بکُشند. آدم ! پایگاه تحلیلی «هافینگتون پست» در مقالهای به قلم «عمر بدار» نوشت: پنج دروغ در فضایی رسانهای در خصوص بحران غزه دائماً تکرار میشوند: اسرائیل آغازگر چرخه خشونت نیست؛ آنها از کشتار غیر نظامیان اجتناب میورزند؛ مسئله امنیت شهروندان اسرائیل است؛ بحران غزه از حماس نشئت میگیرد؛ اقدام نظامی به حل بحران کمک میکند. در زمانیکه اسرائیل غزه را بمباران میکرد، شمار کشتگان فلسطینی در آخرین دور خشونتها به 100 نفر رسید؛ جریان رسانهای در آمریکا با فراهم آوردن تریبون برای مقامات و سخنگویان دولت اسرائیل، به آنها مجال داد روایت جعلی خود از منازعه را به افکار عمومی تزریق کنند. در این مقاله، نگارنده 5 دروغ رایج نهاد رسانه در مورد بحران غزه را فاش میکند: 1- اسرائیل ناگزیر بود در دفاع از شهروندانش به حملات راکتی پاسخ گوید سیانان، همچون غالب بنگاههای خبری آمریکا، داستان آخرین دور حملات اسرائیل به غزه در تاریخ 10 نوامبر را، با خبر تلافیجویی اسرائیل در مقابله با آتشافروزی فلسطینیها که به مجروح شذن 4 سرباز اسرائیلی انجامید، انعکاس داد. اقدام تلافیجویانهای که به مرگ چندین شهروند فلسطینی انجامید و درست دو روز قبل از این ماجرا، یک پسر 13 ساله فلسطینی در یکی از حملههای ناگهانی ارتش اسرائیل به غزه کشته شد (افزون بر تلفاتی که به روزهای گذشته مربوط میشود). چه دلیلی وجود دارد که آنها خود، آغازگر چرخه خشونت نباشند؟ در این دوره، جانبداری از اسرائیل در مقایسه با سپتامبر 2009، بسیار آشکارتر بوده است؛ در سال 2009 که اسرائیل بطور وحشیانه بر غزه هجوم آورد (بیش از 1400 فلسطینی کشته شدند) این خود اسرائیلیها بودند که توافق آتشبس را با توجیه دفاع از خود، شکستند. چرا اقدامات فلسطینیها، دفاع از خود تلقی نمیشود؟ و اگر راکتپرانی فلسطینیها پاسخ قابل قبولی به درندهخویی اسرائیلیها نیست (که واقعاً هم نیست) چگونه بمباران نابرابر غزه توسط اسرائیل، انسانی شمرده میشود؟ و چرا در نگاهی وسیعتر، از این حقیقت که غزه در محاصره اسرائیل و کنترل نظامی آن قرار دارد، سخنی به میان نمیآید؟ 2- اسرائیل در حملاتش از بروز تلفات غیرنظامی اجتناب میورزد طرفدارن اسرائیل چگونه میخواهند وجهه این کشور را با سخنان تندی که از جانب سیاستمداران عالیرتبه به عنوان خوراک افکار عمومی گفته میشود، توجیه کنند. روز گذشته، وزیر داخلی اسرائیل، «الی ییشای» گفت: «هدف عملیات ما در غزه اینست که آنها را به دوران قرون وسطی بفرستیم.» «گیلاد شارون»، فرزند نخست وزیر سابق «آریل شارون» هم برای اینکه در این رجزخوانی کم نیاورد گفت «ما غزه را باید با خاک یکسان کنیم.» اگر شما فکر میکنید این تنها یک نطق و خطابه است و به اجرا در نمیآید، باید به این حقیقت اشاره کرد که براساس گزارشات سازمان عفو بینالملل، اسرائیل در سپتامبر 2008 طی هجوم سنگیناش بر غزه، آنجا را با خاک یکسان کرد؛ چیزی شبیه سطح کره ماه، بیسکنه و بدون نشانهای از حیات و زندگی. و تنها سازمانهای حقوق بشری نبودند که جنایات جنگی اسرائیل در غزه را فریاد زدند، بلکه سربازان اسرائیل هم که وجدانشان نمیتوانست ساکت بماند در مورد قساوت رفته، مطالبی را بازگو کردند. اگر شما به هر دلیلی، نمیتوانید حقیقت را از زبان ناظران حقوق بشر و حتی خود مقامات عالیرتبه و سخنگویان دولت اسرائیل و یا سربازان با وجدان بپذیرید، پس این سوال را از خود بپرسید: اگر به فرض حماس، نیتاش کشتار تمام شهرواندان اسرائیلی باشد، در عمل راکتپرانیاش تنها 3 کشته برجای میگذارد، حال چگونه اسرائیل با نیتی عکس گروه مزبور (اجتناب از کشتار غیرنظامیان) و همچنین با سلاحهایی دقیق و فوق پیشرفته، در هر حمله دهها تن از شهروندان فلسطینی را بکام مرگ میفرستد؟ دیروز، تنها در یک حمله چند دقیقهای، اسرائیلیها بیشتر از کل تلفاتشان در 3 سال گذشته، در اثر راکتپرانیهایی که از غزه صورت میگیرد، شهروندان فلسطینی را به خاک و خون کشیدند؛ و اینجا حقیقت را میتوان از بیاعتنایی کامل به جان شهروندان، با دلائل و مدارک روشن مشاهده کرد. 3- مسئله، امنیت شهروندان اسرائیل است اگر هدف عمده اسرائیل در واقع پایان بخشیدن به پرتابهای راکتی از سوی غزه بود، امضای توافقنامهای که پیشنهاد خود گروههای فلسطینیست، آنها را حتی پیش از ترور الجباری به این مقصود میرساند. و اگر محاصره غزه تنها برای جلوگیری از ورود سلاح به آنجا صورت میگیرد، چرا صادرات از غزه ممنوع شده است؟ چرا واردات مواد خوراکی را ممنوع کرده اند؟ حقیقت اینست که مسئله اسرائیل، امنیت شهروندانش نیست؛ بلکه مسئله، تنبیه مردم غزه برای مصرف سیاسی در داخل کشورش است. هنگامیکه «گیلاد شارون» پیشنهاد قتل عام مردم غزه را بیان کرد، توجیهاش این بود که «آنها بدلیل انتخاب حماس همگی گناهکارند.» شارون البته ممکن است با چنین اظهاراتی در پارهای از محافل تندرو با استقبال روبرو شود اما چنین سخنانی عیناً مشابه منطقیست که تروریستها برای حمله به شهروندان و تخریب دموکراسیها بکار میبرند. آیا باید شهروندان اسرائیل به دلیل انتخاب یک حزب دست راستی که فجایع بیشماری علیه فلسطینیها انجام داده، مورد هجوم و زد و خورد قرار داد؟ البته که نه، و چنین رویکردی هم باید به شهروندان فلسطینی وجود داشته باشد؛ اما اینجاست که دیگر قطبنمای اخلاق آنها از کار میافتد. 4- حماس ریشه مشکلات است نظر به تمایلات دست راستی مذهبی و همچنین امتناع گروه حماس از نفی خشونت، من هیچ نقطه اشتراکی با این گروه در خود احساس نمیکنم. اما هر وقت اسرائیل حماس را مقصر بحران غزه اعلام میکند، دو نکته به ذهنم میرسد که شایان ذکر است. اول اینکه، حماس نه فقط آماده پذیرش آتشبس با اسرائیل است، البته اگر این کشور حملاتش بر غزه را متوقف کند، بلکه راه حل دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل را هم با آغوش باز میپذیرد. دوم و مهمتر اینکه، حماس تا سال 07/2006 در رأس قدرت نبود و در فاصله سالهای 1993 تا 2006 (13 سال) اسرائیل با همتای فلسطینی معتدلتر، صلحطلبتر و نرمخوتری روبرو بود (که اسرائیل را به رسمیت می شناخت و خشونت را نفی میکرد) تا به نوعی سهم خود را برای دستیابی به صلح ایفا کند. اما اسرائیل چه کرد؟ صلحی بوجود آمد؟ یا اینکه به اشغال سرزمینهای فلسطینی، نقض حقوق انسانی شهروندان و غصب منابعشان پرداختند؟ آنچه خون حماس و دیگر تندروان را در فلسطین به جوش آورد، دقیقاً مسامحه بر سر حقوق فلسطینیان در خلال همکاریها و مذاکرات بود. حقیقت اینجا بطور کلی قلب می شود؛ این افزایش خشونت از جانب اسرائیل و نقض حقوق فلسطینیهاست که پای تندروان را به میدان میکشد. 5- برای حل بحران موجود، اقدام نظامی، یکی از راهکارهاست این اولین بار نیست و بدون شک آخرین بار هم نخواهد بود که اسرائیل به اقدام نظامی متوسل شده تا مخالفانش را به فرمانبرداری وادار کند. اما آیا ما امروز پس از چند دهه خشونت به پایان این نزاع نزدیکتر شده ایم؟ پاسخ یک «نه» بلند است. پس از جنگ سال 2006 در لبنان، حزبالله قویتر از گذشته ظهور کرد. پس از جنگ 2009 غزه، حماس در قدرت ماند و اکنون هزارن موشک در اختیار دارد. برتری نظامی اسرائیل، بدلیل کمکهای 30 میلیارد دلاری آمریکا به این کشور در طول یک دهه گذشته، نتوانسته است به استقامت فلسطینیها برای ادامه حیات در سایه غرور خدشهای وارد کند. راه پایان بخشیدن به راکتپرانیها در کوتاه مدت، اعلام موافقت برای آتشبس و پایان بخشیدن به محاصره غزه است و راه برونرفت از نزاع میان اسرائیل و فلسطین در بلند مدت، پایان بخشیدن به اشغال سرزمینهای فلسطینی و اجازه دادن به مردم این کشور است تا از حق خودمختاری برخوردار شوند. ما احتمالاً به یک توافق آتشبس برای پایان بخشیدن به این دور از خشونتها نزدیک هستیم. اما چالش مهمتر پایان بخشید به اشغال سرزمینهای فلسطینی و دستیابی به صلحی طولانیتر برای هر دو طرف اسرائیلی و فلسطینیست. بررسی رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام بابا سرم تنم کمرم پهلویم پرم کوفی که باشی سلام این روزها.... روزهای عجیبی را میگذارنم با بلاهای فراوان ... و امتحاناتی غریب... شکرت یا اله... دوستان صدقه یادتون نره.... دیشب در هیات عجیب هوای کربلا داشتم... دعام کنید راستی اگه کسی میتونه کمکم کنه تا این دوتا عکس که گوشه سمت راست وبلاگمه رو وردارم خیلی کمکم کرده... بنده با مُد خیلی موافقم و جزء آدم هایی هستم که به مُد گرایش دارم؛ اما مُدی که از داخل جوشیده باشد؛ چون مُد، یعنی ابتکار و نوآوری؛ نه چیزی که از بیرون بیاید. مُد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما،
دو روز دیگه میوفتی میمیری توی همین قبر چالت میکنن
بعد از چند هفته همه فراموشت میکنن طوری که اصلا از اول نبودی
پس تا هستی باش
ببین جات کجاست !
پس تا هستی بیا مهربونی کن و مهربون باش که رفتی اونجا دلت نسوزه
که عمرت یکسره به درهم بودن ابروهات گذشت ....دعام کنید...
خبرگزاری فارس: به هنگام شهادت امام حسینعلیهالسلام غباری به شدت سیاه و تاریک برخاست به گونهای که چیزی قابل مشاهده نبود و مردم گمان کردند عذاب بر ایشان نازل شده، و این وضعیت تا ساعتی ادامه داشت سپس وضع به حال طبیعی بازگشت.
چکیده
رخداد عاشورا و شهادت امام حسینعلیهالسلام در رأس مهمترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد. عظمت این حادثه را میتوان با تحلیل زمینهها، چرایی، چگونگی وقوع، پیامدها و آثار آن بررسی کرد. یکی از نشانههای عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است که غالب آنها شکل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسینعلیهالسلام به وقوع پیوست.
بعضی از این رخدادها، مربوط به اجزای نظام هستی همچون خورشید، ماه، ستارگان و زمین است. و بخشی دیگر به انبیاء و فرشتگان، و بخشی هم به جنیان و حیوانات اختصاص داشته، و برخی نیز مربوط به انسانهاست. دراین نوشتار، با بررسی روایات شیعه و اهلسنت، این رخدادها ضمن ده محور مورد بازکاوی قرار گرفته است.
کلید واژه : عاشورا، امام حسینعلیهالسلام، حوادث خارق العاده، رخدادهای شگفت، کسوف، خسوف، بادهای سرخ و سیاه، بارش خاکستر و خون، گریه اجزای هستی، گریه انبیا، گریه فرشتگان، گریه جنیان، گریه حیوانات.
مقدمه
حادثة عاشورا به لحاظ ماهیت، اهداف و آثار، از بزرگترین رخدادهای تاریخ بشریت است؛ چرا که قهرمان حادثه، شخصیتی است چون امام حسین بن علی علیه السلام، که به منظور حفظ کاملترین و آخرین دین الاهی، جان خود را فدا کرد.از جمله شواهد عظمت این قیام و شدت فاجعة شهادتِ رهبر آن، رخدادهای شگفتی است که در پی شهادت آن حضرت، در جهان هستی پدید آمد. حتی در یک نگاهِ گذرا به متون تاریخی و روایی شیعی و سنی، میتوان به تعداد زیادی ازگزارشهای این حوادث برخورد کرد که در مجموع حکایت از آن دارند که این حادثه، در میان حوادثِ رخ داده در جامعة بشری، تافتهای است جدابافته، و بدین لحاظ در خور دقت و بررسی.
فراوانی روایات یاد شده در منابع غیرشیعی از سویی، و وجود بعضی روایات ضعیف ـ و گاه سخیفـ در میان این روایات از سوی دیگر، موجب پیدایش نوعی بدبینی نسبت به مجموع این روایات ـ بهویژه منقولات در منابع غیرشیعیـ گشته است.برخی چنین پنداشتهاند که نقل اینگونه روایات توسط مورخان غیر شیعی، ناشی از نوعی حرکت مرموز و پنهان، برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان مردم به امور و قصههای عجیب است که بعضاً ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارد. زیرا در عصر جاهلی در پی فقدان افراد مهمِ قبیله حوادث عجیبی را نقل میکردهاند.145
بعضی دیگر، به صِرف نقل اینگونه روایات توسط مورخان متمایل به امویان همچون ابنسعد، آنها را غیرقابل باور خواندهاند؛ چراکه مدعی هستند بیشتر اینگونه روایات توسط راویانی از اهل شام یا بصره نقل شده و در این روایات، هیچ نکوهشی از یزید یا قاتلان امامعلیهالسلام صورت نگرفته است. 146از سوی دیگر، بعضی از مورخان متعصب اهل سنت ـ همچون ابنکثیر دمشقیـ اینگونه روایات را ساخته و پرداختة شیعه و از مجعولات آنان دانستهاند. 147 در بررسی دیدگاه یاد شده، توجه به چند نکته ضروری است:
1. هر چند غرضورزی مورخان متمایل به امویان در کم رنگ کردن هدف قیام امام حسینعلیهالسلام قابل انکار نیست، اما انکارحوادث شگفتانگیز به صرف غرضورزی این دسته از مورخان نیز از دقت و انصاف علمی به دور است.
2. روایاتِ ناقلِ رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام، علاوه بر منابع روایی اهل سنت، در بسیاری از منابع روایی شیعه نیز به چشم میخورد و تعداد زیادی از آنها از امامان معصومعلیهمالسلام نقل شده است.
3. مضامینِ روایاتِ یاد شده آنچنان نیست که با بداهت عقلی و شواهد نقلی ناسازگار باشد. و مواردی عجیبتر از آنها، در خوارقِ عاداتِ نقل شده برای پیامبران و ائمه علیهمالسلام به چشم میخورد. البته ناگفته نماند که در میان این روایات، مواردی نیز وجود دارند که قابل استبعاد بوده و به داستانسرایی شباهت بیشتر دارند تا نقل واقعیت.
4. به هر حال، خود این روایات ـ به گونه مستقیم یا غیرمستقیم ـ گویای حقانیت مسیر حسینیعلیهالسلام و بطلان مسیر یزیدی است. و بدین لحاظ، کسانی که با تأمل و هوشیاری کافی با این روایات مواجه شوند درس لازم را فراخواهند گرفت. ضمن اینکه در همین گزارشها ـ چنان که اشاره خواهیم داشت ـ به روایاتِ جالبی درباره گرفتاریهای دنیوی قاتلان امام حسینعلیهالسلام و قاتلان اصحاب آن حضرت برمیخوریم.
4. در صورت درستی این ادعا که مؤلفان غیرشیعی و راویان بصری یا شامی این روایات، با توجه دادن اذهان به سوی اموری عجیب و خارقالعاده، خواستهاند نفس حادثة کربلا و فلسفه و زمینههای رخداد آن کمتر مطرح شود، باز این امر، دلیل کذب روایاتِ یاد شده و افسانه بودن آنها نمیتواند باشد. شاهد این مدعا، رفتارهای رسانههای تابع استکبار، در عصر حاضر است که گاه برای انصراف اذهان از یک حادثه و توجه دادن به حادثهای دیگر، تمام گزارشهای خبری خود را در اقدامی هماهنگ، متوجه حادثة مورد نظرِ خود میکنند. بنابراین، صرف عطف توجه بیشتر به یک حادثه ـ به هر منظوری که صورت پذیردـ دلیل کذب این رخداد نیست.
اکنون با عنایت به آنچه گذشت، گذری بر روایات متعدد و متنوع مربوط به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام خواهیم داشت. و تلاش ما بر آن خواهد بود که روایات را دستهبندی، بررسی و ارائه کنیم. گفتنی است که بعضی از این گزارشها مربوط به رخدادهای عجیبِ مرتبط با اجزای تکوینی نظام هستی همچون خورشید، ستارگان، باد، باران، دریاها و کوهها، و بعضی از آنها مرتبط با حیوانات و جنّیان، و بعضی نیز مرتبط با انبیا و فرشتگان است.
در تعدادی از این گزارشها، عقوبتهای دنیوی قاتلان شهدای کربلا و نیز تبدل ماهیت اشیا و اموال به غارت رفته از شهدا و اسرای کربلا آمده، و در گروهی دیگر، به گزارشهای مربوط به جسم، سر، قبر و تربت مطهر امام حسینعلیهالسلام برمیخوریم. بدین لحاظ، مجموع این گزارشها را در ده محور کلی ـ به گونهای که در پی میآیدـ ارائه، و در بعضی موارد به تحلیل روایات خواهیم پرداخت. شایان ذکر است که بعضی از این رخدادها- همچون گریه اجزای نظام هستی و گریه انبیا و فرشتگان- برای مردم عادی قابل درک و مشاهده نبوده است.
و حوادثی همچون کسوف و خسوف، اقتضای آن را دارد که عموم مردم آن را مشاهده کرده باشند. اما حوادثی چون وزش بادهای سیاه و سرخ یا بارش خاکستر و خون یا یافت شدن خون در بعضی نقاط، و نیز تبدل اشیاء به غارت رفته، میتواند در نقاط خاصی همچون مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مخالفان بوده اندـ رخ داده باشد. و رخدادهای مربوط به جسم و سر مطهر امامعلیهالسلام و نیز عقوبت جنایتکاران، طبیعی است که برای شاهدان ماجرا محسوس بوده باشد.
1. کسوف و تاریکی آسمان
یکی از رخدادهای عجیبِ پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام در روز عاشورا، بروز کسوف (گرفتگی خورشید) است، که موجب تیرگی عجیب آسمان و حتی رؤیت ستارگان شد!148 این حادثه ـ به همراه برخی رخدادهای دیگرـ وضعیتی را پدید آورد که به گفتة برخی شاهدان، مردم تصور بروز قیامت را داشتند!149 علاوه بر این، برخی از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نیز خبر دادهاند. 150 در بعضی از گزارشها، به تلاطم و برخورد ستارگان نیز اشاره شده است. 151 به هر حال چنین تحولی در روز عاشورا، جزء گزارشهای عجیب و مشهور در منابع شیعی و سنی است. 152
ممکن است با مشاهدة روایات یاد شده، برخی، بیاختیار به روایت نبویصلیاللهعلیهوآله درباره کسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهیم منتقل شوند. براساس آن روایت، هنگامی که ابراهیم (فرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله از ماریة قبطیه) از دنیا رفت، خورشید دچار کسوف گشت و مردم با خود گفتند: این کسوف به علت مرگ فرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله رخ داده است. رسول خداصلیاللهعلیهوآله به محض شنیدن این شایعه بر فراز منبر رفته و ضمن خطبهای فرمود: «ای مردم! کسوف خورشید و ماه، دو نشانه از نشانههای خداوند هستند و به امر الهی در حرکتند، و مطیع اویند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار کسوف نمیشوند، پس هرگاه کسوف کردند نماز به جای آرید». 153
بدین ترتیب، چگونه میتوان روایات حاکی از کسوف و تاریکی آسمان پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام را پذیرفت؟در پاسخ باید گفت: آنچه در روایت نبویصلیاللهعلیهوآله نفی شده، رخداد کسوف یا خسوف به علت مرگ یا ولادت فردی از افراد است، حتی اگر فرزند پیامبرصلیاللهعلیهوآله باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ یک فرزندِ پیامبرصلیاللهعلیهوآله نبود، بلکه حادثهای عظیم در تاریخ بشر بود که از حوادث و فجایع متعددی ترکیب شده و نقطة اوجِ آن، شهادت سبط رسول خداصلیاللهعلیهوآله با آن وضع دلخراش بود.
از این رو ـ نه فقط انسانهای با ایمانـ که نظام هستی متأثر از چنین رخدادی شد و حوادثی که در حال شرح رخدادآنها هستیم- از جمله کسوف و خسوف- نمودها و جلوههای این تأثر میباشند. و این در حالی است که با مرگ یک مؤمن ـ بر اساس برخی روایات که پس از این خواهیم آوردـ تنها محل نمازش و نیز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او میگریند.
2. وزش بادهای سیاه و سرخ و بارش خاکستر و خون
سید ابنطاووس در توصیف وضعیت پدید آمده پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام چنین گفته: «به هنگام شهادت امام حسینعلیهالسلام غباری به شدت سیاه و تاریک ـ که باد سرخی آن را همراهی میکرد ـ برخاست به گونهای که چیزی قابل مشاهده نبود و مردم گمان کردند عذاب بر ایشان نازل شده، و این وضعیت تا ساعتی ادامه داشت سپس وضع به حال طبیعی بازگشت».154به نظر میرسد وزش باد سیاه و سرخ متلازم با بارش خاکستر باشد که در برخی روایات دیده میشود. این معنا در روایت صحیح السند و مشهور شیخ صدوق از ریانبنشبیب از امام رضاعلیهالسلام به چشم میخورد که فرمود: «...هنگامی که جدّم حسینعلیهالسلام کشته شد آسمان خون و خاک سرخ بارید...»155
در روایت دیگرِ شیخ صدوق ـ که به صورت مسند از طریق مفضلبنعمر نقل شدهـ آمده که روزی امام حسنعلیهالسلام به برادرش امام حسینعلیهالسلام نگریسته و گریست و دربارة سبب گریهاش چنین فرمود: ... هیچ روزی همچون روز تو نیست ای اباعبدالله! سیهزار نفر در حالی که مدعیاند از امت جدّمان محمد صلی اللهعلیه وآلهـ میباشند و خود را به اسلام نسبت میدهند برای کشتن تو و هتک حریمت و اسارت اهل و فرزندانت و غارت اموالت همدست میشوند و در چنین روزی، بنیامیه سزاوار لعنت (دوری از رحمت خدا) خواهند شد و آسمان خاکستر و خون خواهد بارید و همه چیز ـ حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریاهاـ بر تو خواهند گریست.156
در روایت نسبتاً مفصلی که از میثم تمار نقل شده و او، بر اساس شنیدههایش از امیر مؤمنان علیعلیهالسلام، به جزئیات عجیبی از حادثة عاشورا و پیامدهای شهادت امام حسینعلیهالسلام اشاره میکند، نیز بارش خاکستر به چشم میخورد. از آنجا که این روایت، بسیاری از شگفتیهای مترتب بر شهادت آن حضرت را در بر دارد. بخشی از آن را از نظر میگذرانیم. این روایت را شیخ صدوق با سندش از جبلة مکیه و او از میثم تمار چنین نقل کرده است:
به خدا قسم، این امت، فرزند پیامبرش را در دهم محرم خواهد کشت و دشمنان خدا آن روز را روزی مبارک به شمار خواهند آورد. و این حادثه، قطعاً رخ خواهد داد و علم الهی به آن تعلق گرفته و من آن را از مولایم امیر مؤمنانعلیهالسلام ـ پس از تعلیم الهی به او ـ فرا گرفتهام. مولایم فرمود: همه چیز ـ حتی وحشیان بیابانها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمانـ بر حسینعلیهالسلام خواهند گریست. و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و مؤمنان از انس و جن و همة فرشتگان آسمانها و زمینها و رضوان و مالک و حاملان عرش نیز بر او خواهند گریست. و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید.... 157
در دو روایت دیگر که توسط ابنقولویه158 و ابنعساکر159 نقل شده، نیز به بارش خاک سرخ از آسمان اشاره شده است.بارش خون از آسمان پس از شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام نیز یکی از شگفتترین رخدادهای تاریخی است. این رخداد به طرق متعدد در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده به گونهای که جای تردید در وقوع آن باقی نمیماند. در روایاتی که پیش از این نقل کردیم ضمن پیشگوییهای امام حسنعلیهالسلام دربارة حادثة کربلا، و نیز پیشگوییهای میثم تمار به نقل از امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام دربارة این حادثه، به بارش خون و خاکستر از آسمان اشاره شده بود.160
در روایت مسند شیخ طوسی از عماربنابیعمار نیز آمده که: «در روز قتل حسینعلیهالسلام، آسمان خون تازه بارید». 161 در برخی منابع روایی نیز از فردی به نام قرظةبنعبیدالله چنین نقل شده:در نیمة یک روز آسمان باریدن گرفت و چون به دستار سفید رنگی (که به آن باران خورده بود) نگریستم آنرا به رنگ خون یافتم. و شترم به بستر رودخانه رفت که آب بنوشد اما خونین شده بود. و سپس دریافتم که آن روز، حسینعلیهالسلام کشته شده بود.162
در روایت ابنقولویه از مردی از اهالی بیتالمقدس نیز آمده که: «تا سه روز بر ما خون تازه میبارید!»،163 و به گفتة حمادبنسلمه: «در شبهای پس از قتل حسین، بر مردم خون میبارید».164 در روایت مسند دولابی از ابراهیم نخعی نیز چنین میخوانیم: «هنگامی که امام حسینعلیهالسلام کشته شد، آفاق آسمان سرخ گشت. سپس شکافته شد و خون بارید». 165
در نقل قاضی نعمان از زنی به نام امسالم نیز آمده که: آنگاه که امام حسینبنعلیعلیهالسلام کشته شد از آسمان، بارانی همچو خون باریدن گرفت به گونهای که خانهها و دیوارها سرخ رنگ شد و این رویداد به بصره و کوفه و شام و خراسان نیز رسید در حدی که ما تردیدی در نزول عذاب نداشتیم.166در روایت نَضْرة اَزْدیه نیز میخوانیم: «آنگاه که حسین کشته شد از آسمان خون باریدن گرفت و کوزهها و سبوهایمان پر از خون گشت!»167
3. مشاهدة خون در نقاط گوناگون
یکی از رویدادهای بسیار شگفت و شایان توجه پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام، مشاهدة خون در نقاط مختلف است. تنوع روایات حاکی از این حادثه، و اعتبار سندی برخی از این روایات، موجب حصول اطمینان به وقوع این رویداد میشود. روایاتِ یاد شده را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: بعضی از آنها، از یافت شدن خون در زیر سنگها و کلوخها در نقاط مختلف حکایت دارند. و بعضی دیگر، وقوع این رویداد را در ناحیة شام و در بیتالمقدس گزارش کردهاند.
در برخی روایات، به خونین شدن آب چاهها و نهرها اشارت رفته، و در بعضی دیگر به خونین شدن خاک به امانت سپرده شدة کربلا توسط پیامبرصلیاللهعلیهوآله به امسلمه! و در روایتی، ریزش خون از دیوارهای دارالامارة کوفه، به هنگام ورود سرمطهر امام حسینعلیهالسلام نقل شده و بالاخره در روایتی دیگر، به ریزش خون از درخت اممعبد اشاره شده است. و به جز اینها، روایات دیگری نیز در این زمینه به چشم میخورد که در ادامه به بیان و بررسی این موارد میپردازیم.
الف) خونینشدن خاک کربلا نزد امسلمه
تعدادی از منابع شیعی و غیرشیعی، 168 روایتی را از امسلمه ـ همسر گرامی رسول خداصلیاللهعلیهوآله ـ نقل کردهاند که با توجه به تعدد منابع گزارشکننده و نیز شخصیت مقبول و برجستة امسلمه در میان همسران پیامبرصلیاللهعلیهوآله، این روایت شایان توجه است. بر اساس روایت ابنقولویه از امام صادقعلیهالسلام در یک نوبت که رسول خداصلیاللهعلیهوآله، در حُجرة امسلمه بود و جبرئیل نیز نزد آن حضرت حضور داشت، ناگاه حسینعلیهالسلام داخل شد.
در این هنگام، جبرئیل به رسول خداعلیهالسلام عرض کرد: امتت این فرزند تو را خواهند کشت! آیا خاک زمینی که در آن کشته خواهد شد نشانت ندهم؟ رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: آری. پس جبرئیل دست برد و مشتی از خاک کربلا را به آن حضرت داد، که به رنگ سرخ بود.169 رسول خدا نیز ام سلمه را از ماجرا با خبر ساخته، فرمود: جبرئیل مرا از اینکه امتم حسین را خواهند کشت آگاه ساخته، و این تربت را به من داده، هرگاه خون تازه در آن دیدی، بدان که حسین کشته شده است.امسلمه آن خاک را درون شیشهای نهاد. این شیشه و خاک درونش نزد امسلمه بود تا زمانی که امام حسینعلیهالسلام قصد خروج از مدینه کرد. امسلمه نزد حضرت رفته، با نگرانی، پیشگویی رسول خداصلیاللهعلیهوآله دربارة شهادت آن حضرت و جریان خاک را بازگو کرد.
امامعلیهالسلام در پاسخش فرمود: اگر نروم نیز کشته خواهم شد! سپس دستی بر چشمان امسلمه کشید، و او، مکان شهادت امامعلیهالسلام و یارانش در کربلا را مشاهده کرد. در این هنگام امامعلیهالسلام مقداری از خاک کربلا را به امسلمه داد و فرمود: اگر این خاک و خاکی که رسول خداصلیاللهعلیهوآله داده، خونین شد بدان که من کشته شدهام.وی پس از عزیمت امامعلیهالسلام به کربلا، همواره به آن خاک مینگریست و عصر روز عاشورا آن را خونین یافت؛ ازاینرو، فریاد واحسینا وابن رسولالله سر داد. زنان مدینه نیز همراه او گریستند، و در مدینه آنچنان غوغایی بر پا شد که مثل آن دیده نشده بود.170
ب) یافت شدن خون، زیر سنگها و کلوخها
بنابر نقل ابنقولویه از امام صادقعلیهالسلام، در جریان مواجهة هشامبنعبدالملک با امام باقرعلیهالسلام در شام، هنگامی که هشام دربارة چگونگی آگاهی مردمِ نواحی مختلف از قتل امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام پرسید، آن حضرت فرمود: در شب قتل امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام تا طلوع فجر، هیچ سنگی از روی زمین برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند.
و این وضعیت در شب قتل هارون (برادر حضرت موسیعلیهالسلام) و یوشعبننون و شمعونبنحمون صفا و در شب بالا رفتن حضرت عیسیعلیهالسلام به آسمان و شب پس از قتل حسینبنعلیعلیهالسلام نیز به وقوع پیوسته است. با شنیدن این سخنان، چهرة هشام از خشم دگرگون شد و از امام باقرعلیهالسلام پیمان گرفت که تا او زنده است این روایت را برای کسی بازگو نکند!171
همچنین بنابه نقل ابنعساکر، هنگامی که عبدالملکبنمروان از فرزند رأس الجالوت (بزرگ عالمان مسیحی) دربارة علامت قتل امام حسینعلیهالسلام پرسید، او در پاسخ اظهار داشت: «هیچ سنگی در آن روز برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه مییافتند».172 این مضمون که پس از شهادت امام حسین علیه السلام، زیر هر سنگی که برداشتند خون تازه یافتند ـ به جز موارد یاد شدهـ در تعداد دیگری نیز از منابع شیعی و سنی به چشم میخورد.173
چنانکه گفته شد، در بعضی از روایات، وقوع این رویداد در ناحیة بیتالمقدس گزارش شده است. به عنوان نمونه، در روایت شیخ صدوق، از فاطمه بنت علیعلیهالسلام آمده که: «پس از قتل امام حسینعلیهالسلام هیچ سنگی در بیتالمقدس از زمین برداشته نشد جز آنکه زیر آن خون تازه یافتند!»174ابنقولویه نیز در روایتی، سخن فردی از اهالی شام را چنین گزارش کرده که گفته: «به خدا سوگند! ما اهالی بیتالمقدس و اطراف و نواحی آن، شامِ قتل امام حسینعلیهالسلام را چنین شناختیم که هیچ سنگ و کلوخی را برنداشتیم جز آنکه در زیر آن خون تازه و جوشان یافتیم».175
همین مضمون از محمد بن مسلم بن شهاب زُهْری ـ وابسته به دربار امویـ نیز نقل شده است؛ وی پس از آنکه این حقیقت را برای عبدالملکبنمروان بیان کرد، او نیز ضمن تأیید مطلب،176 زهری را از بازگویی آن برای دیگران منع نمود! و زهری این خبر را پس از مرگ وی بازگو کرد.177شاید بتوان گفت، سبب تأکید روایاتِ دستة دوم بر منطقة شام و نیز بیتالمقدس، حضورِ بیشترِ دشمنان اهلبیتعلیهمالسلام و غلبة خاندان اموی بر این مناطق بوده باشد. و به همین لحاظ، این رویداد در این مناطق، از نمودِ بیشتری برخوردار بوده است.
ج) خونین شدن آب چاهها و نهرها
پیشتر به بارش خون از آسمان به دنبال شهادت امام حسینعلیهالسلام اشاره کردیم. طبیعی است اشیا و زمینی که چنین بارشی بر آن صورت گرفته سرخ رنگ شود. اما روایات دیگری حکایت از آن دارند که با شهادت آن حضرت، آب چاهها و برکهها و نهرها به رنگ خون درآمده است و در این روایات، سخنی از بارش خون در میان نیست. به عنوان نمونه از فردی به نام قرظةبنعبیدالله نقل شده که گفته: «روزی که امام حسینعلیهالسلام به قتل رسید، شترم به وادی رفت تا آب بنوشد اما آب وادی خونین بود!»178 از فرد دیگری به نام عمروبنزیاد نیز نقل شده که: «در روز قتل امام حسینعلیهالسلام چاههای ما مملو از خون شد!»
179 از نضرة أزدیه180 ـ از اهالی بصره181 ـ نیز نقل شده که گفته: پس از قتل امام حسینعلیهالسلام آسمان خون بارید و همه چیزمان، از جمله چاهها، ظروف و خمرههامان از خون پر شد!»182 و قریب به همین مضمون، از فردی به نام عماربنابیعمار نقل شده است. 183 در بعضی از متون نیز چنین میخوانیم: «صبحگاه روز پس از قتل امام حسینعلیه السلام، هر دیگی که غذا در آن طبخ کردند و نیز همة ظروف آب، خونین شد!»184با تأمل در روایات یاد شده میتوان گفت این حادثه بایستی در نقاط خاصی روی داده باشد. به عنوان مثال، در روایت نضرة أزدیه، به وقوع حادثه در ناحیة بصره اشاره شده است. و میدانیم که مردم این منطقه در آن زمان دارای گرایشهای عثمانی بوده و دشمنان اهل بیتعلیهمالسلام در آنجا سُکنی داشتند.
روایاتی نیز که از خونین شدن ظروف آب یا محتویات دیگ غذا حکایت دارند بایستی درباره کسانی باشند که نقشی در وقوع حادثة کربلا داشتهاند؛ زیرا بر اساس روایاتی که پس از این خواهیم آورد، گوشت شتران به غارت رفته از حرم امام حسینعلیهالسلام به هنگام طبخ خونین شد! و نمیتوان پذیرفت که ظروف و غذا و آب شرب مردم همة نواحی، خونین شده باشد!
د) ریزش خون از درخت اممعبد
اممعبد خزاعی، زنی بادیهنشین بود و در مسیر مکه به مدینه در خیمهای، سکونت داشت. رسول خداصلیاللهعلیهوآله در مسیر هجرت به مدینه به خیمة او رسید و به برکت قدوم مبارک آن حضرت، گوسفند لاغر و بیشیرِ اممعبد، دارای شیر فراوانی شد که همه حاضران نوشیده و سیراب شدند. سپس درخت عوسجهای (تمشک وحشی) که در کنار خیمه بود به برکت آب وضوی آن حضرت که به پای آن ریخت، جان تازهای گرفت، رشد کرد، خارهایش ریخت، ریشهاش قوی و شاخههایش فراوان شد و برگهای سبز و میوههای بزرگ و خوشبو یافت.
این درخت پس از این ماجرا، در دلِ آن بیابان خشکیده، مایة برکت برای خانوادة اممعبد و رهگذران، و نیز موجب شفای بیماران بود. و حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن میخوردند فربه و پرشیر میشدند. بدین لحاظ، رفتهرفته، مردم آن نواحی، نام «مبارکه» را برای آن درخت برگزیدند.این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی، مردم آن ناحیه، با کمال تعجب مشاهده کردند که میوههای درخت فرو ریخته و برگهایش زرد شده! و مدتی بعد، خبر رحلت رسول خداصلیاللهعلیهوآله در همان روزِ پژمردگی درخت، به آن ناحیه رسید. از آن پس، میوة درخت کمتر از قبل بود و کیفیت آن نیز به لحاظ بزرگی و طعم و بو، پایینتر!
این وضع نیز تا سی سال استمرار داشت تا آنکه روزی، مشاهده شد که خارهای درخت بازگشته و همة میوههایش نیز فرو ریخته و از سرسبزی درخت نیز کاسته شده است. و به دنبال آن، خبر شهادت امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام به گوش مردم آن ناحیه رسید. مدت زیادی بدین منوال گذشت تا اینکه روزی مشاهده شد از ساقة درخت، خون تازه جاری شده و برگهای آن نیز به گونهای همچون خونابهای که از گوشت جاری است، خونین شده است! ازاینرو، مردم ناحیه، با خود میگفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است؛ و ناگاه در اوایل شب، صدای نالهای از سوی درخت شنیدند که این بیت را ترنّم میکرد:
أیا ابنَ النبی و یا ابنَ الوصی
ای فرزند نبی وای فرزند وصی
ویا مِنْ بقیّة السادات الأکرمینا
و ای کسی که باقیماندة سروران بزرگواری!
و رفتهرفته صدای ناله و گریة بیشتری به گوش میرسید که آنچه گفته میشد چندان مفهوم نبود. و پس از این واقعه، خبر شهادت امام حسینعلیهالسلام به آن ناحیه رسید، و آن درخت نیز کاملاً خشکید و بادها و بارانهای بیابان آن را در هم شکستند و هیچ اثری از آن باقی نماند.185عبداللهبنمحمد انصاری (یکی از راویان این جریان) میگوید: در مدینه، دعبلبنعلی خزاعی را ملاقات و این خبر را برایش بازگو کردم. و او در تأیید خبر، از طریق پدر و جد و سپس مادر جدش (سعیده بنت ماری الخزاعیه) نقل کرد که او، آن درخت را دیده و در عصر امام علیعلیهالسلام از میوهاش نیز خورده است.186
ه ) ریزش خون از دیوار دارالامارة کوفه
بنا به نقلی از حاجب و دربان ابنزیاد، هنگامی که سر مطهر امام حسینعلیهالسلام را به دارالامارة کوفه وارد کرده و مقابل ابنزیاد نهادند، نگاه این دربان به دیوارهای دارالاماره جلب میشود و مشاهده میکند که از دیوارها خون جاری شده است187 برخی از منابع، این ماجرا را از ایوببنعبیداللهبنزیاد گزارش کردهاند. 188 و بعید نیست که وی نیز همچون دربانِ پدرش، شاهد این صحنه بوده باشد..
بررسی روایات
بهجز آنچه گذشت، روایات دیگری نیز ـ بهویژه در منابع اهل سنتـ به چشم میخورد. 189 در یک نگاه کلی به مجموع روایات، با توجه به وجود روایات صحیحه و نیز کثرت گزارشها، اصل پیدایش خون در نقاط مختلف پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام جای تردید ندارد.اما در خصوص برخی از روایات، همچون ریزش خون از دیوار دارالامارة کوفه که راوی آن، دربان یا فرزند ابنزیاد است، و یا روایت ریزش خون از درخت اممعبد که سند معتبری ندارد، و یا خونین شدن آب چاهها و نهرها که اخبار آحاد، از راویانی ـ بعضاًـ مجهول بر آن دلالت دارند، باید گفت با توجه به امکان رخداد این حوادث و عدم استحالة عقلی و بلکه تأیید آنها با روایات متعددی که حکایت از پیدایش خون در نقاط مختلف ـ همچون زیرسنگها و کلوخهاـ دارند، میتوان نسبت به وقوع این حوادث اطمینان نسبی یافت. هرچند اگر این روایات بهخودیخود ـ و بیتوجه به شواهد و مؤیداتـ بررسی شوند برای اثبات مطلب کافی نخواهند بود.
پی نوشت:
145. بنگرید به: اصغر قائدان، مقالة «تأملی چند پیرامون گزارش حادثة کربلا در منابع مورخان اهل سنت»، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر سوم، ص70ـ72. نگارنده مقاله پس از ارائة فهرستی از حوادث خارقالعاده که در منابع اهل سنت نقل شده، چنین میگوید: «نکتهای که در راستای ذکر این معجزات و خوارق، قابل توجه میباشد، این که جای بسی تعجب است که چگونه مورخان یاد شده که در ذکر حوادث قیام حسینی بعضاً از ثبت انگیزههای حقیقی قیام و بهویژه سخنان امامعلیهالسلام غافل شدهاند برای ذکر این همه معجزات و غرایب که به هیچ روی با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیست، دقت به خرج داده و به طور مفصل به ثبت آن میپردازند. جای بسی تعجب است چگونه این مورخان که چندان هم قائل به مقام و قداست ویژه و فوقالعاده برای امام حسینعلیهالسلام نبودهاند، به ذکر این معجزات در شأن آن حضرت و یارانش پرداختهاند، در حالی که مورخان شیعی و علاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت چنین نکردهاند؟
146. سیدعبدالله حسینی، معرفی و نقد منابع عاشورا، ص119ـ120.
147. اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة والنهایة، ج8، ص219.
148. جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص161، باب 24، ح2.
149. ابیبکر احمدبنحسین بیهقی، السنن الکبری، ج3، ص337.
150. سخن علامه مجلسی در این باره چنین است: رأیت فی کثیر من کتب الخاصة و العامة وقوع الکسوف و الخسوف فی یوم عاشوراء و لیلته(محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 55، ص 153).
محمدرضا جباری/دانشیار گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدسسره).
منبع: فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره 23
یکی دو تا که نیست کبودی پیکرم
بیش از همین مخواه وگرنه به جان تو
باید همین کنار تو تا صبح بشمرم
از تو چه مانده است؟ بگویم "که ای پدر"
از من چه مانده است؟ بگویی" که دخترم"
اندازه ی لب تو لبم شد ترک ترک
اندازه ی سر تو گرفتار شد سرم
از تو سوال می کنم انگشترت کجاست؟
که تو سوال می کنی از حال معجرم
مرد کنیز زاده ای از ما کنیز خواست
بیچاره خواهر تو و بیچاره خواهرم
مرهم به درد این همه زخمی نمی خورد
بابا سرم تنم کمرم پهلویم پرم
اول ناصر امامی و بعد قاتل امام و بعد قاتل دختر امام و بعد.....
امان از بی معرفتی
همه اش دارد از بیرون می آید.
حضرت آقا
جانها فدایت یا امام خامنه ای
By Ashoora.ir & Night Skin