ب مثل بصیرت...میم مثل مطهری
سلام یه مطلب جالب دیدم که فک میکنم خوندنش واستون مفید باشه و پیشنهاد میکنم تا انتها بخونید. امروز14 اسفندماه همزمان با سالگرد فوت محمد مصدق است که ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور وقت ایران در سال 59 به همین بهانه در زمین چمن دانشگاه تهران سخنرانی کرد. ابوالحسن بنیصدر فرزند آیتالله سیدنصرالله و نوه صدرالعلمای همدانی در سال 1312 به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در تهران و تحصیلات متوسطه را در همدان گذراند و از سال پنجم متوسطه نیز تحصیلات خود را در مدرسه علمیه تهران ادامه داد. ***آغاز اولین فعالیت سیاسی بنیصدر در دبیرستان*** بنیصدر اولین فعالیت سیاسی خود را در دبیرستان همزمان با دوران مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت در ایران آغاز کرد که در این دوران برای جمعآوری امضا در حمایت از ملیشدن صنعت نفت در دبیرستانها تلاش کرد. بنیصدر در سال 1334 برای تحصیل در رشته علوم معقول و منقول در دانشگاه الهیات و رشته اقتصاد در دانشگاه حقوق وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1338 از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و در همان سال 1338 در جلسات تفسیر قرآن آیتالله طالقانی نیز حضور داشت. ابوالحسن بنیصدر پس از مدتی در دانشکده ادبیات مشغول به کار شد و همچنین بهمدت 4 سال نیز در مؤسسه تحقیقات اجتماعی زیر نظر احسان نراقی فعالیت میکرد. ***قول همکاری بنیصدر به وزارت خارجه اسرائیل*** بنیصدر در سال 1340 از سوی رژیم صهیونیستی به سمیناری دعوت و یازدهم دیماه سال 40 از کشور خارج شد و در کنگره سازمان جهانی جوانان در حیفا شرکت کرد و بنیصدر در این سفر قول همکاریهای پژوهشی به وزارت خارجه اسرائیل داد. ***میانجیگری نراقی از ساواک برای مجوز خروج از کشور بنیصدر*** وی توسط ساواک بهدلایل سیاسی ممنوعالخروج شده بود که از رفتن او برای ادامه تحصیل به فرانسه جلوگیری کردند ولی در نهایت پس از صحبتهای نراقی با رئیس وقت ساواک و موافقت شاه بنیصدر برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و بر اساس اظهار خود در سال 1342 مدرک دکترای جامعهشناسی اقتصاد را از دانشگاه فرانسه دریافت کرده است. ***عضویت بنیصدر در جبهه ملی اروپا*** بنیصدر در فرانسه به عضویت جبهه ملی در اروپا درآمد و بههمراه ناصر تکمیل همایون دبیر کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، جبهه ملی سوم را تشکیل داد و سپس با بروز نشانههایی از آغاز نهضت اسلامی با افزایش فعالیتهای خود در گروههای اسلامگرا و انقلابی که در فرانسه حضور داشتند، در گسترش فعالیت انجمنهای اسلامی کشورهای مختلف اروپا نقش مؤثری داشت. ***بنیصدر همراه امام خمینی(ره) از پاریس بازگشت*** همچنین بنیصدر در این مدت به تحقیقات و پژوهشهای تاریخی و اقتصادی درباره ایران پرداخت و پس از هجرت حضرت امام از نجف به پاریس نیز به نوفل لوشاتو رفت و در 12 بهمن 1357 همراه با حضرت امام به ایران بازگشت. ***بنیصدر تا قبل از پیروزی انقلاب برای عامه مردم ناشناخته بود*** بنیصدر تا قبل از پیروزی انقلاب برای عامه مردم ایران ناشناخته بود ولی وی پس از ورود به ایران با توجه به سخنرانیهایی که در زمینه انقلاب اسلامی و اقتصاد توحیدی داشت و همچنین برگزاری تجمعات عمومی سعی کرد خود را بهعنوان یک روشنفکر دینی مطرح کند ولی در نهایت مناظره او با بابک زهرایی یکی از رهبران گروه مائوئیستی موسوم به کارگران انقلابی، چهره موفقی از بنیصدر ترسیم کرد. ***مخالفت بنیصدر با اختیارات ولیفقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی*** بنیصدر در 12 مرداد 1358 از طرف مردم تهران به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد و با دو اصل قانون که مربوط به اختیارات ولی فقیه و شرایط عمومی و اختصاصی رئیس جمهور بود، مخالفت کرد و نظر وی این بود که برای رئیسجمهور التزام به دین نیازی نیست و مدیر و مدبّر بودن کافی است که نظر بنیصدر با مخالفت شدید نمایندگان بهویژه روحانیون مجلس خبرگان روبهرو شد. ***بنیصدر وزیر اقتصاد و دارایی شد*** پس از مدتی با توجه به اینکه بنیصدر در شورای انقلاب عضویت داشت، در آبان 58 بر اساس حکمی که امام بهعهده شورای انقلاب گذاشت، بنیصدر بهعنوان وزیر اقتصاد و دارایی و سرپرست وزارت خارجه انتخاب شد. ***گمانهزنی روزنامه کیهان برای کاندیداتوری بنیصدر در انتخابات ریاست جمهوری*** با توجه به نزدیک شدن به دور اول انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ 4 دی ماه 1358 برای اولین بار روزنامه کیهان در گمانهزنیهای خود در مورد کاندیداهای احتمالی از بنیصدر، قطبزاده، بازرگان و غلامحسین صدیقی بهعنوان داوطلبان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نام برد. *** نهم دیماه ستاد انتخاباتی بنیصدر تشکیل شد*** ابوالحسن بنیصدر وزیر اقتصاد و دارایی دولت موقت نیز در همین ایام بهصورت تلویحی اعلام کرد که ظرف چند روز آینده، رسماً دست به فعالیت انتخاباتی خواهد زد تا اینکه در روز نهم دیماه خبر تشکیل ستاد انتخاباتی سیداحمد مدنی و ابوالحسن بنیصدر منتشر شد. با توجه به اعلام عدمتمایل امام خمینی(ره) به حضور روحانیون در رأس کارهای اجرایی، حزب جمهوری اسلامی بهعنوان رقیب اصلی بنیصدر نمیتوانست افراد اصلی خود را برای نامزدی معرفی کند. ***جلالالدین فارسی کاندیدای مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی معرفی شد*** بر این اساس، جلالالدین فارسی بهعنوان کاندیدای حزب جمهوری اسلامی معرفی شد. جلالالدین فارسی بین بدنه اجتماعی از شهرت بنیصدر برخوردار نبود ولی بهدلیل حمایت تشکیلاتی حزب جمهوری اسلامی ظرفیت رقابت با بنیصدر را داشت. ***جلالالدین فارسی شرایط ریاستجمهوری را ندارد*** ولی 10 روز قبل از برگزاری انتخابات خبری منتشر شد که جلالالدین فارسی اصالتاً افغانی است و بر اساس قانون نمیتواند نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایران باشد. در پی انتشار این خبر موجی از نگرانی میان حامیان حزب جمهوری اسلامی پدید آمد و آنها به فکر چاره افتادند. این چنین بود که در روز 25 دی ماه 58 خبر احتمال کنارهگیری فارسی بهخاطر شبهه قانون اساسی و ایرانیالاصل نبودن او مطرح شد. این مسئله حزب جمهوری اسلامی را با وضعیت دشواری مواجه ساخت. از طرفی میدیدند که رقیب اصلی انتخاباتی آنان یعنی ابوالحسن بنیصدر از حمایت گسترده برخوردار است و از سوی دیگر فکر نمیکردند بتوانند جایگزین مناسبی را برای فارسی انتخاب کنند. با کنار رفتن جلالالدین فارسی، شانس دکتر حسن حبیبی افزایش یافت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و حضرات آیات صدوقی و مدنی از او حمایت کردند. ***حسن حبیبی کاندیدای حزب جمهوری اسلامی معرفی شد*** در آخرین روزهای مانده به انتخابات، حزب جمهوری اسلامی حسن حبیبی را بهعنوان کاندیدای مورد حمایت خود مطرح کردند که البته این امر نیز در نهایت نتوانست نتیجه مطلوبی برای حزب جمهوری اسلامی داشته باشد و بالاخره بنیصدر توانست با حدود 11 میلیون رأی بهعنوان رئیس جمهور برگزیده شود. پس از پیروزی بنیصدر در انتخابات ریاست جمهوری که در پی کنار رفتن رقبای اصلی وی به دست آمده بود، انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و جریان اسلامی توانست به موفقیت چشمگیری در این انتخابات دست یابد. ***تلاش بنیصدر برای کشاندن اختلافات به جامعه*** بنیصدر که مجلس را کاملاً در اختیار خود نمیدید، سعی کرد علاوه بر ایجاد جنگ روانی و مقاومت در برابر برخی تصمیمات نیروهای اسلامی، مخالفتهای خود را با آنها به فضای عمومی جامعه سوق دهد تا از این طریق مخالفان خود را در برابر مردم قرار دهد. وی برای این کار به آرای بالای خود در انتخابات ریاست جمهوری و امکاناتی از قبیل روزنامه انقلاب اسلامی اتکا کرد. یکی دیگر از راهکارهای بنیصدر برای رسیدن به هدف خود، سخنرانیهای تنشزا در مکانهای عمومی بود که با اطلاعرسانی و دعوت از مردم صورت میگرفت و بازتاب آن نیز در روزنامه انقلاب اسلامی و برخی از نشریات همسو با رئیسجمهور دامن زده میشد. ***19 مردادماه 59؛ اولین سخنرانی التهابآفرین بنیصدر*** بنیصدر اولین سخنرانی التهابآفرین خود را اوایل مردادماه 59 در اجتماع جامعه زنان انقلاب اسلامی شعبه شمیران کلید زد و ضمن متهم کردن جناح مخالف خود به کارشکنی گفت: "اگر در مجلس به نخست وزیر و وزیرانی رأی بدهند که بتوانند مانند ساعت با رئیس جمهوری کار کنند، امکان دارد جمهوری از پا در نیاید، بنابراین میخواهند نگذارند و اگر بخواهند نگذارند باید اسبابی فراهم بیاورند تا یک دولت دیگری زمینه پیدا کند، یعنی دولتی که از اول بخواهد میان مجلس و رئیس جمهوری تضاد بهوجود آورد و براساس آن بماند. اگر بخواهند چنین دولتی بهوجود بیاورند، اول کسانی را که میبینند با رئیس جمهوری هماهنگی دارند، میتوانند کار کنند، خراب میکنند. چنانکه میبینید از چندی پیش چنین جوّی را بهوجود آوردهاند... برای ما وابستگی حزبی مسئله نیست، توانایی و تفاهم مسئله است و به این جهت نظر حزب جمهوری را پذیرفتم و نامزد او را [میرسلیم] برای نخستوزیری به مجلس معرفی کردیم. در مجلس گفتند که بهتر از او بوده، اما او چون نمیتوانسته با من تفاهم داشته باشد، آقای میرسلیم را معرفی کردم. من میخواهم بگویم که این درست نیست، چون غیر از او دو نفر دیگر را هم معرفی کردند: یکی آقای جلالالدین فارسی که خود معرفیکنندگان گفتند توانایی نخستوزیری را ندارد و یکی آقای رجایی که من گفتم ایشان خشکسر هستند، یعنی آنچه را که صحیح میدانند، راجع به آن حتی بحث را هم جایز نمیدانند و در نتیجه همکاری او با رئیسجمهوری آن هم مشکلتر است و آن عده که در مجلس بودند، این ضعف او را تصدیق کردند. . . ". *** 17 شهریور 59؛ دومین سخنرانی تنشزای بنیصدر*** درحالی که دو جناح با دیدگاههای مختلف دچار کشمکشهایی بودند، انتخاب نخستوزیر زمینههای سخنرانی تنشزای دیگری را از بنیصدر در 17 شهریور 59 فراهم کرد. در این شرایط هیئت ویژه تشخیص صلاحیت نخستوزیر همچنان به کار خود ادامه داد تا اینکه 14 نفر را برای بررسی تصدی مقام نخست وزیری معرفی کردند. ***مخالفت بنیصدر با نخستوزیری رجایی*** پس از بررسیها، هیئت منتخب بررسی صلاحیت نخستوزیر نظر نهایی خود را مبنی بر انتخاب محمدعلی رجایی بهعنوان نخست وزیر واجد شرایط اعلام کرد که رأی و نظر نهایی هیئت بررسی به نظر نمایندگان جناح اکثریت مجلس یا خطامامیها نزدیک بود ولی آنچه از گزارش تفصیلی هیئت بررسی به مجلس ارائه شد این بود که بنیصدر بهصورت تلویحی و آشکارا در موارد و دفعات مختلف، عدمموافقت خود را با معرفی رجایی اعلام کرده بود و هیئت بررسی نیز از آن اطلاع داشت. بر این اساس، رأی اعتماد به رجایی در 20 مرداد در مجلس صورت گرفت و رجایی با 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع از مجموع کل 196 رأی مأخوذه، با اکثریت آرا بهعنوان اولین نخستوزیر نظام جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. با توجه به مخالفت بنیصدر با انتخاب رجایی همواره بنیصدر سعی میکرد که رجایی را بهعنوان فردی تحمیل شده به رئیسجمهور معرفی کند تا اینکه در اوایل شهریورماه درگیری سیاسی شدید ما بین بنیصدر و رجایی علنی شود. بنیصدر هنگام معرفی کابینه با وزیر کشور یعنی علیاکبر ناطقنوری مخالفت کرد و گفت: "من وزیر کشور را نپذیرفتم و میخواستم وزیری باشد که بیطرف باشد و عامل اجرای یک حزب یا گروه معین نباشد". این اختلافات ادامه داشت تا اینکه بنیصدر در مراسمی که بهمناسبت سالگرد شهدای 17 شهریور در میدان شهدای تهران برگزار شد، سخنرانی بسیار تند و بیپردهای پیرامون مسائل جاری مملکت، وضع کابینه، رقابتهای سیاسی موجود و بالاخره اهداف و امیال سیاسی خود ایراد کرد. بنیصدر پس از مقدمهچینی، یکباره از اقلیتی سخن گفت که قصد تسخیر هم? امکانات سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رئیس جمهور و از میان بردن قدرت اوست. وی در این مراسم گفت: آنان مترسک میتراشند، القای شبهه میکنند و دائم این گروه و آن گروه را پیش میکشند تا مردم بترسند. بنیصدر در نهایت به ابراز نظر پرداخت و اظهار داشت: "یک نظریهای وجود دارد که باید یک اقلیت منسجم در خطی حاکمیت کامل برقرار کند. این اقلیت برای استقرار حاکمیت خویش کوشیده است و میکوشد رهبری نهادهای انقلابی را به دست بگیرد. کوشیده است و میکوشد رادیو و تلویزیون و روزنامه را به دست بگیرد و نگذارد هیچ نشریهای که مخالف باشد امکان حیات داشته باشد. میخواهد سپاه انقلاب، کمیتههای انقلاب، انجمن اسلامی و هر گروه و حزب اسلامی را در قبضه بیاورد و از طریق حاکمیت برنامهای را به اجرا بگذارد. این اقلیت میخواهد حکومت را قبضه کند و مخالفان حکومت را از راه همان روشهایی که گفتم، منکوب کند و از سر راه بردارد و در نتیجه بدون مزاحم و مانعی برنامه خود را به اجرا بگذارد". ***سخنرانی التهابآفرین بنیصدر در روز عاشورای سال 59*** سخنرانی بنیصدر در 17 شهریورماه اعتراضات شدیدی را در پی داشت و بنیصدر نیز بهدلیل اینکه سخنرانی علنی نداشت، بهظاهر سکوت کرده بود ولی از طریق بازدیدها و مصاحبهها نظرات و مواضع خود را بیان کرد تا اینکه مجدداً در روز عاشورای سال 1359 در میدان آزادی با علم به اینکه جمعیت زیادی بهعنوان عزاداری و با عشق به عاشورای حسینی در آنجا جمع میشوند، برای خود برنامه سخنرانی گذاشت و بار دیگر با سخنرانی خود التهابآفرینی کرد. بنیصدر در جمع عزاداران امام حسین(ع) گفت: "در همه انقلابها بدون استثنا پس از پیروزی انقلاب نیروهای قدرتطلب و نیروهایی که جز قدرت انحصاری چیزی طلب نمیکنند، کوشیدهاند انقلاب را به ضدانقلاب تبدیل کنند و جاهلیت را در لباس جدید از نو حاکم گردانند. آیا مردم ما نباید منزلت قانونی پیدا کنند و حقوق و تکالیفشان در قانون معین باشد؟ آیا ما در این رژیم هم میخواهیم همان سنت دستگاه پهلوی را تجدید کنیم؟ چهکسی از نهاد قضائی میپذیرد که ناسزا گفتن به رئیسجمهوری تشویق داشته باشد؟ چهکسی میپذیرد که اگر در یک مصاحبه تلویزیونی حرفهایی زده شد، تعقیب و زندان داشته باشد ولی اگر نقابدارانی به روزنامه میزان حمله کنند، تشویق داشته باشد. مگر امام نگفت که امر تبلیغ جنگ به شورای عالی دفاع مربوط میشود؟ پس شما چرا کاسه داغتر از آش میشوید؟ اینقدر با منزلتها بازی نکنید. کجا دیده شده است که مسئولین یک دستگاهی به خود اجازه بدهند، پیام رئیسجمهوری را سانسور کنند و برای مسلط شدن به این دستگاه از بهکار بردن تیر و تفنگ مضایقه نکنند. همانطور که دشنامدهندگان به رئیسجمهوری را نمیگیرید بلکه جایزه هم میدهید، آنهایی را هم که میگویند چرا دشنام میدهید، نگیرید. در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است، ممنوع نشده، در کجای دنیا، در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامیاش شش نوع زندان وجود دارد، چرا اینها تعطیل نمیشوند؟ چرا باید هرکسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند، جوّ اسلامی جوّ اعتماد است. اینهمه دستگاههای ترسناک و مخوف درست نکنید! چرا هیئتی تشکیل نمیشود و به کار این زندانهای گوناگون نمیرسد؟ چرا در رژیم اسلامی انسان و جان او اینهمه بیمنزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد. چهطور میشود که اشخاص را میگیرند، زندان میبرند و ماهها جزو فراموششدگان میشوند؟ بس کنید این کارها را! دستگاه قضایی ما باید بیطرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود. اگر این طور شد، این همان است که حسین بهخاطرش قیام کرد و شهید شد. مسلمان مکتبی کسی است که در موقع ضعف تسلیم زورمندان نمیشود و در موقع قدرت زور نمیگوید. در داخل جبهه جنگ روانی و سیاسی نداشته باشیم، اقلاً متارکه باشد در دوران جنگ کوشش برای مواضع قدرت نباشد. تبلیغات را چه دشمن بکند، چه دوست نادان و چه دشمن دوستنما تأثیری در سرنوشت جنگ ندارد. اینکه میگوییم هرکس علم و تخصص دارد، خط آمریکاست، میشود رژیم سابق. اگر دنبال قدرت استبدادی بودم، آسان بود با این امور موافقت میکردم و یقیناً هم بهتر از من کسی پیدا نمیشد که بیاید این امور را برای شما توجیه کند". این روند التهابآفرینی بنیصدر پایان نداشت تا اینکه دوباره بنیصدر در 22 بهمن ماه 59 طی سخنانی تنشهایی را بهوجود آورد. *** بنیصدر بار دیگر در 22 بهمن 59 تنشزایی کرد*** بنیصدر در جمع مردمی که برای بزرگداشت سالروز یومالله پیروزی انقلاب در میدان آزادی جمع شده بودند، گفت: "آنها گمان نمیکردند که نیروهای مسلح ما بتوانند تجاوز را متوقف کنند و کردند. بدترین چیزها آن است که مردم از واقعیات امور کشور خویش اطلاع نداشته باشند. امروز کسری بودجه ما 80 میلیارد تومان است و با اضافه شدن بعضی اقلام دیگر به صد میلیارد تومان میرسد. پنبه کشور 54% کاهش داشته، چغندر قند 19% و میزان سفارش گندم به خارج دو میلیون تن و صنعت نیز 30 تا 40% کاهش تولید داشته. میزان تورم در کلیفروشی 30 و در جزئیفروشی 35 درصد است. فقدان امنیت قضایی، وجود مراکز تصمیمگیری، اقدامات خودکامه و علاوه بر آن رواج روش ترور و بعضی روشهای نادرست دیگر عاملیت و حاکمیت دولت را در بسیاری نقاط بهخطر انداخته است. به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر میکنم. ما امنیت قضایی و اخلاقی میخواهیم. این که هنوز بتوان در خیابانها کتاب سوزاند و هنوز بتوان به خوابگاهها حمله کرد و هنوز بتوان بهغیر از طریق مقامات قانونی مدرسه تعطیل کرد، امری نیست که با آن بتوان در جمهوری اسلامی پیش رفت. همه کارمندان ما باید امنیت شغلی و امنیت ازهرلحاظ پیدا کنند. آقای پسندیده برادر امام گفتند که: تبلیغات میشود که شما مسلمان نیستید، قدری راجع به اینکه مسلمان هستید، صحبت کنید. این که ما بخواهیم مسائل امنیتی را با چوب و چماق حل کنیم، دو سال تجربه کافی نیست که ثابت کند شدنی نیست؟ اینکه بتوانند با روشهایی که فرعونها و طاغوتها و استالینها ابداع کردهاند، در این جمهوری با حیثیات اشخاص بازی کنند، این کاری نیست که این ملت در مقابل آن لاقید بماند. این جمهوری باید مرکز تلألو معنویت اسلام باشد. آیا در حال حاضر این آزادیها که در قانون اساسی آمده رعایت میشود یا نه؟ میگویند ما میخواهیم مردم در لهو و لعب و خرابکاری آزاد باشند. خطری که استقلال ما را تهدید میکند، استقلال اقتصادی نیز هست و استقلال فرهنگی نیز در نتیج? استقلال سیاسی است. من در روش خود تغییر نخواهم داد، استقامت خواهم کرد تا آزادی بازگردد. به شما روزنامهها میگویم دروغ، ناسزا، فحش و تخریب همان طور که در پیام شما آمده است، چیزی عاید شما نمیکند. آقایان گردانندگان حزب توده، سی سال است که ما حرفهای شما را میشناسیم، این ایجاد نفرت از آزادی شما از شماست. ایران انقلاب کرد تا عقیده اسلام حکومت کند. ایران انقلاب نکرد تا عقیده اسلام وسیله حکومت شود. مردان مسلمان من ایمان میدهم امسال سال، سال استقامت است. از استقلال و آزادی با تمام وجود دفاع میکنم و در این راه آماده مرگم. این ملت با حفظ آزادیها، با حفظ استقلال کشور، با استقرار و اجرای اسلام راه را بر استبداد سد میکنند. برادران و خواهران من! تمایل به استبداد از هرسو بیاید، باید در مقابل آن بایستید و استقامت کنید. آن روزی که خون شما را، نفت شما را تا آخرین قطره بردند، شما را در گرسنگی رهایتان میکنند. در برابر هر نارسایی صدا بهاعتراض بلند کنید تا ما مسئولان بدانیم شما بیدارید. به کسانی که نسبت به حقوق مردم لاقیدند، تخفیف ندهید! کوشیدم در یک محیط تفاهم آنچه مشکلات کشور است، بگویم. خطرهای بزرگی را که در کمین شماست، بگویم. قسمتی از بحرانها نتیجه خلافکاریهای ماست و قسمتی از آن نتیجه نارساییها در کارهای ماست. آن شعارهایی که شما برای آن قیام کردید، حق شماست. نباید اجازه بدهید هیچ گروه چماقدار و بیچماق این حقوق را از شما سلب کند". ***غائله 14 اسفندماه در دانشگاه تهران با سخنرانی بنیصدر کلید خورد*** این التهابآفرینی و تنشزایی بنیصدر تا جایی ادامه یافت که در نهایت بنیصدر در مراسمی که بهمناسبت سالروز درگذشت محمد مصدق در دانشگاه تهران برگزار شده بود، گفت: "این است که اگر این عده اندک، دست از اخلال برندارند و مسئولین به وظیفه خودشان عمل نکنند، از شما مردم خواهم خواست که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتان را از وجود چماقبهدستانی که میخواهند جمهوری را به لجن وجود خودشان بیالایند، تنبیه کنید". پس از این اظهارات عدهای با شعارهایی از پیش تعیین شده به شخصیتهای انقلاب و نهادهای انقلابی توهین کرد. "مرگ بر بهشتی!" ازجمله این شعارهای سازماندهیشده بود. بنیصدر در این سخنرانی با اتهامزنی به برخی مسئولان و نهادهای جمهوری اسلامی هواداران خود را تحریک میکرد. هواداران بنیصدر هم بهتبع او از از شعار به توهین به انقلابیون و همراهان و منصوبان امام خمینی روی آوردند. بنیصدر نیز در مقابل توهین آنها سکوت کرد و باعث شد که در نهایت اعتراض امت حزبالله برانگیخته شود. بنیصدر در واکنش به اعتراض امت حزباللهی گفت: "اینکه رئیس جمهوری برای صحبت بیاید و عدهای با اسلحه سرد و گرم برای اخلال بیایند، این جمهوری، جمهوری نیست که بتواند دوام بیاورد. مگر این که شما مردم همان طور عمل بکنید که کردند، از این پس هم باید به این چماقدارها که معلوم است چهکسانی هستند بگویم که: بدانید و چماقهایتان را هم بشکنید. مگر از کار مغز چه زیانی دیدید که آن را با چماق عوض کردید؟ بهجای چماقهایتان مغزهایتان را بهکار بیندازید! آنوقت خواهید دید که جوّ اجتماعی ما تا کجا سالم، پاک و منزه خواهد شد. این جمهوری بهخواست خدا و با پشتیبانی بیدریغ شما مردم از خطرها خواهد گذشت و پیروز خواهد شد". در این مراسم هواداران بنیصدر به ضرب و شتم نیروهای معتقد به نظام و امام روی آوردند و حتی تعدادی از این افراد را که به سخنان بنیصدر اعتراض داشتند، از بالای سکوی بلندی به پایین پرت کردند. ***واکنشها به سخنرانی بنیصدر در 14 اسفند 59*** بر این اساس، امام خمینی(ره)، حزب جمهوری اسلامی، آیتالله خلخالی، آیتالله خامنهای و آیتالله بهشتی در واکنش به اتفاقات دانشگاه تهران در غائله 14 اسفند واکنش نشان دادند که امام خمینی(ره) فرمودند: "من به همه، به هم? آنها عرض میکنم که شما دست از اختلافات بردارید. اینطور نباشد که هرکدام در یک اجتماعی که پیدا کردید بر ضد دیگران صحبت کنید. اینطور نباشد که هرکدام قلم به دست گرفتید بر ضد دیگران قلمفرسایی کنید". حادثه 14 اسفند 59 در نهایت باعث شد که ضدانقلاب برای بار دیگر در صحنه مقابله با امت حزباللهی و انقلابی شکست بخورند و از صحنه سیاسی کشور برای همیشه حذف شوند. 14 اسفند 59 نقاب کناررفته از چهره بنیصدر را بهصورت کامل کنار زد و چهره منحرف و نفاقآلود او را روشنتر از گذشته برای مردمی که به او رأی بالایی هم داده بودند، آشکار کرد. از این روز به بعد روند سقوط آقای رئیسجمهور شدت و سرعت بیشتری گرفت تا آنجا که در خرداد سال 60 مجلس شورای اسلامی با رأی قاطعانهای به عدمکفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر رأی داد و او از مقام ریاستجمهوری عزل شد. و بنیصدری که 22 بهمن سال 57 همراه امام خمینی به ایران بازگشته بود، به سرنوشتی دچار شد که با لباس زنانه از کشور پا به فرار گذاشت. آقا روح الله و لات بی سر و پا به بهانه فرا رسیدن ایام الله دهه مبارک فجر پدرش رفته بود شکآیت خان محل را به حاکم بکند، شهیدش کردند. برای همین یتیم بزرگ شد پیش عمه اش. ولی عمه اش برایش هم پدری کرد هم مادری. اصفهان که درس می خواند مغازه دارها ساعت مغازه شان را با رفت و آمد او تنظیم می کردند. خیلی منظم بود. اگر یک روز 10 دقیقه دیرتر از جلوی مغازه آنها رد می شد می فهمیدند ساعتشان جلو است. * آمد قم. تازه حوزه قم با گرفته بود. آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری (ره) خون دل می خورد تا در آن فضای سیاه رضاخانی این نهال ریشه بگیرد. یک بار آیت الله حائری سخنرانی کرد و گفت اگر خوب درس بخوانید آخر ماه به هر کس بهتر بود یک قرآن کمک خرجی می دهیم. استاد که رفت بلند شد و رو به طلبه ها گفت: دوستان به خاطر خدا درس بخوانید نه برای یک قرآن آشیخ عبدالکریم. * توی فیضیه حجره گرفت. آسیدبها* دوست صمیمی اش می گفت: لات بی سر و پایی بود که هر روز شراب می خورد و با مستی می آمد فیضیه و چشمش را می بست و دهانش را باز می کرد و هر فحش و ناسزایی که بلد بود نثار طلبه ها می کرد و می رفت شکآیت هم فایده نداشت چون زورگیری می کرد و با آژان ها تقسیم می کرد... همین که از دالان صدایش می آمد طلبه ها نیم ساعت خودشان را توی حجراتشان حبس می کردند، تا فحشش تمام شود و برود. آسید روح الله تازه آمده بود فیضیه. وقتی صدای عربده کش لات همیشه مست از دالان مدرسه آمد طلبه ها کتاب هایشان را برداشتند و به طرف حجره هایشان رفتند ولی او ایستاد بداند چه شده و این کیست که فحش می دهد؟! او که مدت ها بود طلبه ندیده بود تا فحشش دهد، رفت تا دهانش را باز کند اما با کشیده سنگین آسید روح الله دور خودش چرخید و افتاد توی حوض و هوش پریده اش برگشت. مدتی با تحیر در چشم سید تازه وارد نگاه کرد و دیگر نیامد. آسید بها به روح الله گفته بود اگر می دانستیم با یک کشیده حل می شود همان اول زده بودیم. * محمدرضا شاه پهلوی آمده بود قم. دیدار آیت الله العظمی بروجردی(ره) هم آمد. هنگام ورود شاه، اهل مجلس به احترام میهمان از جا بلند شدند فقط یک سید که اخم کرده بود و چهار زانو نشست و از جایش تکان نخورد. گفته بود جلوی طاغوت نباید بلند شد. بعدها که به شاه گفتند آخوندی به نام خمینی ضد رژیم و اعلی حضرت حرف می زند. شاه پرسیده بود خمینی کیست؟ گفتند همان سید که آن روز بلند نشد. معلوم می شود آن بلند نشدن خیلی اعلی حضرت را سوزانده بود! * به او گفتند: تا کجا می خواهی مقاومت کنی. حتی اگر کار به دربار هم کشیده شود باز هم ادامه می دهی؟ گفت: تا کجا را نمی دانم. ولی می دانم اگر این یک قدم را برندارم جواب خدا را نمی توانم بدهم تا هر کجا که می خواهد کشیده شود. * سال ها گذشت در هواپیمایی که ممکن بود هیچ وقت به زمین ننشیند، خبرنگاری با شور از او پرسید: حضرت آیت الله! اکنون چه احساسی دارید؟ و او با آرامش، مثل همان اوایل طلبگی گفت: هیچ! * قلبش مشکل پیدا کرده بود. استرس برایش خطر داشت. ولی باید می گفتند. وارد اتاق او شدند. می خواست قامت ببندد برای نماز. چه شده؟ خرمشهر سقوط کرد! ...جنگ است. پس می گیریم. الله اکبر... و نمازش را شروع کرد. * پنج نفر از شاگردان قدیمیش دورش نشسته بودند. یکی از آنها که از همه صریح تر بود پرسید: بعد از شما چه کنیم؟ گفت: کسی هست که عرصه خالی نماند. اصرار کردند بگوید. گفت همین سیدعلی. و سیدعلی التماس کرد که به این جمع حکم کنید این سخن شما را تا سایه شما بر سر ماست جایی نقل نکنند. * آیت الله العظمی بهاءالدینی که امام او را آسیدبها صدا می زد. تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان نویسنده: محمد بهمنی سلام دهه فجر بر همه عزیزان تبریک و تهنیت... خیلی محرمانه ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور اداره دوم-32د 10/10/1357 موضوع: قشریون خبر واصله حاکیست: در ساعت 1830 مورخه 22/9/1357 دو دستگاه خودرو شخصی که یکی از آنان پژو به شماره 35328 ـ تهران ل بود در خیابان آیزنهاور با یکدیگر تصادف نمودند که به خودرو دیگر مبلغ 60000 ریال خسارت وارد گردید و افسر راهنمائی ضمن کشیدن کروکی تصادف اظهار نمود من کروکی را کشیدم ولی شما باید پولش را از خمینی بگیرید هر دو راننده ناراحت شدند و راننده پژو مزبور چکی به مبلغ 70000 ریال نوشت و اظهار داشت (فدای یک ریش خمینی، و بلافاصله راننده خودرو بعدی چک را گرفته و ضمن سوزانیدن آن در جلو جمعیت اظهار نمود فدای خمینی). ارزیابی خبر: قابل تحقیق و بررسی است. سلام دلم بدجور اما رضا میخواد... «آنـانـکـه خـاک را بــه نظـر کیــمیـا کنـنـد» یهود از دیرباز میدونست که آخرین پیغمبر که میاد حضرت محمد هستش.تاحالا فکر کردین که چرا یهودیا به جا اینکه برن مکه اومدن مدینه! خیبر هم نزدیک مدینست. اونها قبل از اسلام و ظهور حضرت اومدن مدینه و اونحا منتظر ظهور پیغمبر شدن.اونا بهتر از هر کسی پیغمبر رو میشناختن.آیه قرآن هم فک کنم داریم که اونا پیغمبر رو مث بچه هاشون میشناختن. آخه تو کتاب مقدسشون کامل اومده توصیفات حضرت. اما از اونجا که یهود قوم خیلی موزی و مرموز و زر اندوزی هست و البته لجوج وقتی پیغمبر اومد و دیدن که نمیتونن پیغمبرو مطیع خودشون کنن به مقابله با ایشون برخواستند . چن نکته: 1) یهود انقدر پیغمبرو میشناخت و منتظر اومدنش بود و البته فکر مکرد که پیغمبر از بنی اسرائیله و یهودی که قبل از اسلام وقتی عربا اذیتشون میکردن به عربا میگفتن وایسین پیغمبرمون که اومد به حسابتون میرسیم 2)سران یهود جد حضرت محمد که هاشم نام داشت رو توی فلسطین و شهر غزه ترور و شهید کردن و قبر ایشون الان اونجاست.دلیلشم این بود که طبق شنیدده هاشون از تو کتب مقدسشون پیغمبر آخرالزمان که بساط یهودو جمع میکنه از سلب ایشون به دنیا میاد و با شهادتش خواستن جلوی نسل ایشون رو بگیرن اما و مکرو و مکر الله انا الله خیر الماکرین!و خدا زیرک تر از اونا بود ...! 3)ما روایت داریم که همه اهل بیت شهید شدن. پیغمبر هم جز اهل بیت هستند. حتی ما میدونیم که حضرت مهدی هم توسط یهودیا شهید میشن. والسلام سلام... فقط به خاطر ادای دین به این مظلومان تاریخ انقلاب اسلامی و 8 ماه دفاع مقدس در برابر فتنه و فتنه گران مطلب زیر را ارائه میدهم. انشالله ما هم با شهدا محضور شویم... آمین خبرنامه دانشجویان ایران: حوادث پس از انتخابات سال 88 تلخیهایی را به وجود آورد که برای برخی کمکم به فراموشی سپرده میشود و از یاد می رود؛ اما برای عدهای دیگر، همیشه یادآور روزهای دردآور و سخت خواهد بود؛ کسانی که در این حوادث عزیزی را از دست دادند و خسارتی غیر قابل جبران به آنها وارد آمد. لطمههایی که با ادعاهای تعجبآور و دروغین برخی نامزدهای شکست خوردهی انتخابات آغاز شد و با تحریک اطرافیان آنها و کشیدن معترضین به نتایج انتخابات به تعدادی از خیابانهای تهران و همکاری منافقین و دشمنان نظام اسلامی مدتی ادامه پیدا کرد. *عباس دیسناد * یعقوب بروایه مطالبه مادر تنها یک کلیپ چند دقیقه ای بود خیلی مزه دارد شهید شدن! … جانباز دفاع مقدس و جانباز فتنه 25 بهمن 89 شهید حافظ قرآن به رهبرم بگوئید من هنوز رزمنده ای زنده ام جانباز دفاع مقدس و فتنه 88 شوهرم، خودم و فرزندم فدای ولایت * رامین رسولی سلام این مطلب خیلی قشنگ بود...استفاده کنید...... راستی.... هیچی
خراب کردن مسجد توسط پرندگان خشمگین(انگری برد)...
به نام علی در لوگویه این بازی توجه کنید
بازیه کالاف دیوتی حدیثی از امام صادق(ع) که در قاب عکس کار شده است
به محل نصب تابلو دقت کنید
استفاده از درب کعبه در چند نقطه ی این بازی
استفاده از کلمه الله در کف زمین این بازی به سم کارکتر ها توجه کنید
نام فاطمه زهرا که با زیرکی در این بازی کار شده
این بار در بازیه اویل قرآنی که در اتاق یکی از رواسایه گروه تروریستس وجود دارد
به کلمه ی الله زیر پایه شخصیت ها توجه کنید
شباهت کفپوش با کفپوش مسجدالنبی
شباهت طراحی بنا با مسجدالنبی
موجوداتی که پس از حل معما الله اکبر می گویند
وباز هم کلمه یه الله در این بازی به وفور یافت میشود
استفاده از درب مسجدالنبی در بازی
بــایــد غبــار صحــن تـــو را طـوطـیــا کنـنـد
«هـرگـزنمیردآنـکـه دلش» جلـد مشهد است
حـتـــی اگــر کــه بـــال و پـرش را جـدا کنـنـد
از آن حـریــم قـدســی ات آقـای مـــهـربــان
« آیا شود که گوشـه ی چشمی به ماکنند»
هرکس به مشهدآمدو حاجت گرفـت و رفـت
او را بــــه درد "کـــــربــبـلا" مـبــتــلــا کنـنـد
خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، تلاش کرده است با بازخوانی آن ایام برخی مطالبات خانواده های شهدای فتنه را یادآوری کند.
همسر شهید «عباس دیسناد»؛ درباره او می گوید: ایشان در دورهی سربازیشان جبهه بودند. از زبان خودشان من این چیزها را شنیدم که در جبهه مریوان و سنندج بودند.گاهی اوقات صحبتهایی میکرد از عراقیها، از نحوهای که کومولهها خیلی اذیتشان میکردند. چند تا ترکش در بدنشان بود. من چندبار بهشان گفتم که شما چرا اقدام نمیکنید الان که جزء جانبازان هستید؟ ایشان مخالفت میکردند، میگفتند اگر ما کاری کردیم برای مملکتمان کردیم و اگر ترکشی در بدن من هست اذیتی ندارد. دوست نداشتند خودشان را مطرح کنند که مثلا بگویند من جانباز بودم، همیشه میگفتند هرکاری که انسان میکند با خلوص نیت آن را انجام دهد، نه اینکه بخواهد تظاهر کند.
پسر شهید دیسناد نیز گفته بود: از آلمان تماس گرفتند، از سوئد تماس گرفتند، از ایسلند تماس گرفتند، که اگر بخواهید از ایران خارج شوید و بیاید اینجا، حمایتتان میکنیم. اما اینکه ما بخواهیم در خارج از ایران بر علیه ایران صحیت کنیم چیزی را درست نمیکند، اینکه لطمه بزنیم به کشور خودمان، به ملت خودمان به 30 سال انقلاب خودمان، این هیچ چیزی را درست نمیکند .
«یعقوب بروایه»؛ دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته بازیگری دانشکده هنر و معماری تهران جزو افرادی بود که در حوادث پس از انتخابات توسط افراد ناشناس به شهادت رسید.
پدر شهید "یعقوب بروایه" ضمن اعتراض به سوءاستفاده برخی جریانات سیاسی داخلی و دشمنان و رسانههای بیگانه از شهادت پسرش، گفت: من به آنها گفتم که نه اهل گفتوگو با بیبیسی هستم و نه این کار را میکنم، پسرم نیز در راه جمهوری اسلامی ایران شهید شد و من هیچ انتظاری از هیچ فردی ندارم.
پدر مرحوم یعقوب بروایه با تکذیب هرگونه وابستگی پسرش به گروههای سیاسی، تصریح کرد: پسرم در بسیج فعالیت میکرد، خانواده ما نیز مذهبی هستند و همگی ما معتقد به نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه هستیم.
ما این انقلاب به راحتی به دست نیاوردیم که به راحتی از دست بدهیم
*محمد تقی غنیان
«پدرشهیدمصطفی غنیان»: ما این انقلاب به راحتی به دست نیاوردیم که به راحتی از دست بدهیم
محمد تقی غنیان پدر شهید مهندس مصطفی غنیان وی گفت : متاسفانه طی چند روز اخیر در برخی روزنامه های کثیر الانتشار و سراسری مطالبی خوانده و شنیده ام که دور از واقعیات و در حد اشاعه کاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی است.
پروردگارا : تو خود شاهد باش از امانتی که به من سپرده بودی 26 سال نگهداری کردم و تا جایی که در توانم بود در تربیتش کوشیدم که خدا شناس، با ایمان ، مردمدار، با عاطفه و با اخلاق شود که خوشبختانه چنین بود و چنین شد و خود مصطفی هم پذیرش این را داشت او پسری متدین، فروتن، متواضع، خوشرو و با اخلاق و به قول همه دوستانش "با مرام " بود و این لیاقت را داشت که در راه اسلام و قرآن و در راه حفظ استقلال این کشور و در راه آزادی ملت مسلمان و عزیز ایران در طبق اخلاص تنها سرمایه اش را که جانش بود غریبانه نثار کند.
*غلام کبیری
مادر «غلام کبیری»؛ شهید 18 ساله با خوشحالی خطاب به قاتلان پسرش میگوید که ابر قدرتها بدانند پشتیبان نظام و رهبری هستیم.
و اشک چشمانش آرامتر می گیرد و میگوید: باور کنید آن شب اگر میدانستم که فرزندم کجا میرود و نتیجهاش چه خواهد شد من هم پا به پای او برای دفاع از اسلام میرفتم. امروز در حالی یکسال از شهات شهید کبیری میگذرد که هنرمندان ما حتی یک کلیپ چند دقیقهای برایش نساختند اما پروژه ندا آقا سلطان با 17هزار کلیب رنگارنگ همراه بوده است.
* سجاد سبزعلیپور
«سجاد سبزعلیپور» از جمله شهدایی بود که در فتنه پس از انتخابات تیری به ناحیه سرش اصابت کرد با جاری شدن خونش، جانی دوباره به انقلاب اسلامی بخشید و پرونده سیاه سران فتنه را بیش از پیش بر همگان آشکار ساخت.این جوان 24 ساله و هنرجوی رشته بازیگری در حالی که برای امضای قرارداد به تالار وحدت رفته بود،طعمه اغتشاشگران قرار گرفت.
پدر شهید «سجاد سبزعلیپور» با اشاره به شهادت تک فرزندش با اصابت مستقیم گلوله به چشم، میگوید: بعد از انقلاب اسلامی چند بار رأی دادیم و هیچ وقت چنین انتخاباتی نداشتیم و بنده موسوی و کروبی را از مقصران این اتفاقات میدانم.دست های لرزان مادر را از یاد نمی برم
* مصطفی فیض
پدر، «مصطفی فیض»؛ فرزندش را شهید در راه حق و نظام میداند میگوید: ما فرزندمان را برای انقلاب دادیم، برای آقا دادیم برای این دادیم که آن 13 میلیون نفر بفهمند به چه کسی رای دادند.
"پسران دیگری هم دارم که حاضرم به خاطر نظام و رهبری فدا کنم البته اگر آقا قابل بدانند" پدر این را میگوید و همراه با فروخوردن بغضی که راه گلویش را میبندد اضافه میکند: هرچند ما مطمئن هستیم که اجر فرزندمان پیش خداوند محفوظ است ولی به خاطر اینکه موسوی و حامیانش یعنی انگلیس و اسرائیل و آمریکا دیگر اجازه بیحرمتی به فرمایشات آقا را پیدا نکنند از او شکایت کردهایم و همانطور که اطلاع دارم دیگر خانوادههای شهدا و جانبازان نیز چنینکاری کردهاند.
مادر شهید مصطفی فیض میگوید: فرزند من قابل رهبری را ندارد دکتر احمدینژاد هم بداند که ما نه تنها از حمایت ایشات دست نخواهیم کشید بلکه محکمتر در راه پیروزی ایشان میایستیم و اگر لازم باشد تمام فرزندان و حتی خودم را فدای این راه میکنم.* رامین رمضانی
مادر شهید «رامین رمضانی» می گوید:"خدا شاهد است که بچه من قصد شرکت در تظاهرات و یا مخالفت با نظام را نداشت. پسرم آن روز (25 خرداد) از خانه خواهرش باز مى گشت".
این مادر داغدیده در حالى که اشک مى ریخت ادامه داد: "به خدا فرزند من یک عابر بى گناه بود، او ناخواسته رفت و شهید شد و من از دولت و مسؤولان عاجزانه درخواست مى کنم که با عوامل این درگیرى ها بشدت برخورد کنند تا امنیت ما دوباره تامین شود. وى خطاب به مردم توصیه مى کند که هوشیار باشند و هوشیارانه عمل کنند و مى گوید: "عده اى نباید با هر تلنگرى مسیر عوض کنند و میدان را خالى کنند".
خیلی دوست داریم هر چه زودتر محاکمه صورت بگیرد
*داود صدری
پدر شهید «داود صدری»؛ جوان 26 ساله ، می گوید: از میرحسین موسوی شکایت کردهام و پرونده در جریان بررسی و رسیدگی است. خیلی دوست داریم هر چه زودتر محاکمه صورت بگیرد و به نتیجه برسد. از میرحسین به دو علت شکایت کردم، یکی از آنها به خاطر این است که وی بدون مجوز اعلام راهپیمایی کرد. در راهیپماییها نیز برخی از افراد فرصت پیدا کردند تا آشوب به پا کنند. دلیل دوم را نیز بعداً در دادگاه خواهم گفت.
پدر شهید با دلی خون از مراسم پسرش صحبت می کند: پس از شهادت داود، از مقامات کشوری و لشکری برای تسلیت به ما مراجعه کردند از آن طرفیها هم آمدند، از مخالفان هم آمدند.
در مراسم شب چهلم داود نیز مجاهدین تاج گل در مقابل مسجد گذاشته بودند که بعداً دیدیم روی آن اسم اشرف پهلوی را زده بودند.
آقای کروبی نیز برای تسلیت گفتن به منزل ما آمده بود و گفت «اگر مردم به رأی یا گرانی اعتراض کردند نباید آنها را بکشند» و یکی از اقوام ما که مسئولیتی نیز داشت و در این جمع بود، پاسخ داد «در زمانی که شما رئیس مجلس بودید، در اسلامشهر به خاطر گرانی چنین غوغایی به پا شد، خب جنابعالی که رئیس مجلس بودید، چرا شما آن موقع نگفتید معترضین را نکشید و حالا میگویی!!»
زمانی که کروبی با این جواب مواجه شد تا آخر مجلس دیگر حرف نزد و فهمید به کجا آمده است. در واقع کروبی میخواست اتفاقات اخیر را به گردن نظام بیاندازد.
در همان مجلس فیلمبرداری از سوی اطرافیان کروبی صورت گرفت. زمانی که میخواستند بروند، به ما گفتند «اگر اجازه میدهید، فیلم را پخش کنیم» بنده نیز گفتم «نه، پخش نکنید»
کروبی، بیگانگان و دیگران دلشان برای ما نمیسوزد که جوان ما از دست رفته است بلکه آنها برای منافع خودشان به منزل ما میآمدند.
وی در آخر درخاستی دارد: یکی از درخواستهای ما به عنوان خانواده شهدای فتنه این است که مسئولان موقعیت دیدار با آقای خامنهای را برای ما فراهم کنند. بنده و همسرم خیلی دوست داریم ایشان را ببینیم و بگوییم مسئولان برای دلجویی از خانواده شهدای فتنه چه کار کردهاند؟
*میثم مقبولی
«میثم مقبولی»؛ متولد سال 67 بود.مادر تعریف می کند که میثم می گفت:مادر دعا کنید که من هم در این راه مقدس شهید شوم.»
می گفت:«شهادت چقدر شیرین است. بدانید من دیگر تا 22 بهمن بیشتر زنده نیستم و به شهادت می رسم.» همان هم شد و روز 19 بهمن ماه بود که خبر شهادتش را برایم آوردند.
همین آخرهای بودنش بود؛ دهه فجر 1388? گفت: مادر روز 22 بهمن خیلی شلوغ می*شود. آشوبگران هم می خواهند باز بیایند مقابل مردم. گفتم ان شاء الله هیچ چیز نمی شود. گفت: من که نمی بینم. من شهید می شوم! گفتم میثم این حرف را نزن، به پدر و مادرت رحم کن. خندید که خیلی مزه دارد شهید شدن! … چهار روز بعد شهید شد.» اینها را مادربزرگ میثم می گوید.
* علی اشرف ملایی
شهید «علی اشرف ملایی»؛ این شهید والامقام با حضور در جبهههای حق علیه باطل دچار 30 درصد مجروحیت شد و سه بار تا مرز شهادت پیش رفت، اما تقدیر اینگونه بود که ره پروازش در روزگار ما گشوده شود.
به گفته دوستانش، خوشرویی، عاشق ولایت بودن و کمک کردن به محرومان از ویژگیهای اخلاقی شهید «علی اشرف ملایی» بوده است.اجازه نمیدهیم دشمنان نظام حتی از عکس شهدایمان سوءاستفاه کنند
*ناصر امیرنژاد
«ناصر امیرنژاد»؛ 23 ساله در روستای محمود آباد متولد شد. در رشته هوا و فضا در یکی از دانشگاههای تهران ادامه تحصیل داد.
پدر شهید «ناصر امیرنژاد» از شهدای پس از انتخابات گفت: تمام خانوادههای شهدای پس از انتخابات باید برای خونخواهی فرزندان خود بر علیه سران فتنه به پا خیزند و از قوه قضائیه تقاضا دارم سران فتنه را پای میز محاکمه بکشانند.
وی با بیان اینکه پسرم را به مقام ولایت هدیه کردم، اظهار داشت: در اغتشاشات و فتنه 88 منافقان و مخالفان نظام مقدس جمهوری اسلامی به سوی فرزندم تیراندازی کردند و بنده از موسوی و کروبی و دیگر سران فتنه که در حوادث پس از انتخابات نقش داشتند، شکایت کردهام.
پدر شهید بسیجی «ناصر امیرنژاد» از شهدای فتنه پس از انتخابات بیان داشت: سران فتنه موجب اختلافات و بینظمی در کشور شدند، فتنه به پا کردند و باعث مرگ فرزندم که سرباز انقلاب اسلامی بود، شدند.
وی خاطرنشان کرد: سران فتنه باعث شدند تا سلطنتطلبان و گروهکهای مختلف از شرایط سوءاستفاده کنند و بنده از سران فتنه شکایت دارم و تقاضا دارم هر چه زودتر به این شکایت رسیدگی شود.
امیرنژاد اضافه کرد: ما برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی زحمت کشیدیم و سهمی داریم و نباید اجازه دهیم سران فتنه به خاطر منافع خود، خون شهدا و زحمات رزمندگان را پایمال کنند.
از قوه قضائیه تقاضا دارم سران فتنه را به میز محاکمه بکشاند
وی با دعوت خانواده شهدای فتنه پس از انتخابات به مطالبه حق فرزندان شهید خود، گفت: تمام خانوادههای شهدای پس از انتخابات باید برای خونخواهی فرزندان خود به پا خیزند و از قوه قضائیه تقاضا دارم سران فتنه را پای میز محاکمه بکشاند.
پدر شهید بسیجی «ناصر امیرنژاد» از شهدای پس از انتخابات با بیان اینکه علت تأخیر در محاکمه فتنهگران را نمیدانم، افزود: در حال حاضر قوه قضائیه زبان گویای ما است و باید در محاکمه سران فتنه هر چه زودتر اقدام کند.
نقش امروز سران فتنه همچون طلحه و زبیر در دوران امیرالمؤمنین (ع) است
وی اظهار داشت: سران فتنه دیگر نباید جایگاه اجتماعی در نظام مقدس جمهوری اسلامی داشته باشند و باید از نظام محو شوند؛ اگر زمانی سران فتنه برای انقلاب زحمت کشیدند، اکنون مانند طلحه و زبیر شدهاند.
امیرنژاد با بیان اینکه سران فتنه به بهانه منشور برادری امام (ره) یا هر روش و به هر شکلی میخواهند خود را وارد نظام کنند، اظهار داشت: چهره موسوی و کروبی اکنون برای مردم شناخته شده است ولی کسانی در پشت صحنه هستند که در فتنه 88 نقش داشتند و آنها نیز باید محاکمه شوند.
اجازه نمیدهیم دشمنان نظام حتی از عکس شهدایمان سوءاستفاه کنند
وی در خصوص علل عدم انتشار عکس شهید ناصر امیرنژاد، بیان داشت: اگر عکس شهید منتشر شود، دشمنان روی این عکس مانور میدهند و تبلیغاتی به نفع خود خواهند داشت.
پدر شهید «ناصر امیرنژاد» از شهدای پس از انتخابات خاطرنشان کرد: پسرم نخبه فکری و دانشگاهی بود و دشمنان میخواهند علیه نظام تبلیغات کنند و بگویند نظام ایران نخبهکش است و ما اجازه نمیدهیم آنها به اهدافشان برسنددل مادران شهدا با محاکمه سران فتنه آرام می گیرد
*حمید حسین بیگ عراقی
مادر شهید بسیجی «حمید حسین بیگ عراقی» ادامه داد: شهید در انتخابات ریاست جمهوری برای نخستین بار رأی داد و از اینکه حق انتخاب داشت و می توانست در سرنوشت کشورش سهیم باشد، خیلی خوشحال بود و بنده حتی تصور نمی کردم خوشحالی حمید 8 روزه باشد.
وی در خصوص مدعیان تقلب در انتخابات، افزود: سران فتنه فقط به خاطر جاه و مقام چنین توطئه ای را به راه انداختند و ادعای تقلب در انتخابات کردند؛ اگر آنها می خواستند به جامعه خدمت کنند نباید این گونه وارد عمل می شدند.
وی با بیان این که موسوی، کروبی و فردی که به بهانه تحصیل به خارج از کشور فرار کرده است، مقصران اصلی شهادت حمید هستند، بیان داشت: سران فتنه و دشمنان نظام مقدس هیچ وقت به اهداف خود نمی رسند. مادر شهید بسیجی «حمید حسین بیگ عراقی» افزود: از دولت انتظار داریم که به پرونده شهدای بعد از انتخابات رسیدگی کنند و سران فتنه را محاکمه کنند.
* صانع ژاله
پدر شهید «صانع ژاله»؛ متولد 63 دانشجوی دانشجوی رشته نمایش دانشگاه هنر با بیان اینکه فرزند شهیدش فردی معتقد و حافظ قرآن بود، گفت: قاتلان ازخدابیخبر پسرم را نمیبخشم چرا که آنها نگذاشتند میوه زندگیام ثمر دهد.
*محمد مختاری
شهید «محمد مختاری»؛ 22 ساله فرزند اسماعیل روز 25 بهمن 89در اثر تیراندازی عوامل منافقین به شدت زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان به درجه شهادت نائل شد.
شرکتکنندگان در این مراسم تشییع، شعارهای "کروبی موسوی مرگ به نیرنگتان، خون جوانان ما میچکد از چنگتان "، "لعن علی عدوک یاحسین، کروبی و خاتمی و میرحسین "، "مرگ بر موسوی "، "مرگ بر کروبی "، "مرگ بر منافق "، "الله اکبر "، و "لا اله الا الله " سر میدادند.
* محمد حسین رجب زاده
«محمد حسین رجب زاده»؛ جانباز شیمیایی که در حوادث تهران به ضرب چاقو و ضرب و شتم مجروح شده است در خصوص اغتشاشگران گفت: آرزو دارم زمانی که آنان را دستگیر کردند به آن جوانی که مرا چاقو زد بگویم به کدامین گناه قصد کشتن مرا داشتی؟
*ناصر افشاری
«ناصر افشاری»؛ جانباز 70 درصد دفاع مقدس از داستان مجروح شدنش می گوید: 25 بهمن بعد از شنیدن خبر اغتشاش فتنهگران در تهران، عصا و کپسول اکسیژنم را برداشتم و در حالی که عکس مقام معظم رهبری را در آغوش گرفتم، خود را به محل حضور اغتشاشگران رساندم.
افشاری گفت: با توجه به اینکه کپسول اکسیژنم را به دوش انداخته بودم و با عصا راه میرفتم، تصور کردم شاید قدری ملاحظه مرا بکنند؛ با همین فکر به سوی فردی که گروه را رهبری میکرد، رفتم و گفتم این کار شما آمریکا و دشمنان اسلام را شاد میکند که در همین حین فتنهگران به طرفم هجوم آوردند و شلنگ کپسول اکسیژنم را از عقب کشیدند به طوری که شلنگ کپسول، دور گردنم افتاد و احساس خفگی کردم.
وی افزود: در همین حال که با آن افراد درگیر بودم یک نفر از پشت با میلهای به سرم کوبید و با یک شیء تیز دستم را زخمی کردند که دیگر تعادلم را از دست دادم و قادر به ایستادن نبودم. دوستانم مرا به نزدیکترین درمانگاه بردند و آنجا سرم را بخیه کردند.
این جانباز 70 درصد دفاع مقدس خاطرنشان کرد: ما در دوران جنگ تحمیلی برای مقابله با دشمن به جبههها رفتیم و با تمام وجود جنگیدیم؛ امروز دیگر تحمل نداریم که در بستر بمانیم و شاهد آن باشیم که تعدادی منحرف و فتنهگر آرامش کشور را برهم بزنند و هر کاری دلشان بخواهد، انجام دهند.
فتنهگران به طرفم هجوم آوردند و شلنگ کپسول اکسیژنم را کشیدند؛ به آنها گفتم آمریکا با کارهای شما شاد میشود که با میله آهنی از پشت، به سرم کوبیدند و با یک شی تیز دستم را زخمی کردند.
*شهاب الدین واجدی
همسر جانباز «شهاب الدین واجدی»:" افتخار من جانبازی شهاب الدین برای صیانت از جمهوری اسلامی است.افتخار من این است که شوهرم یک هنرمند بسیجی است، یک عکاس بسیجی که پروندهای در بسیج ندارد، اما تفکرش تفکر یک بسیجی است. همه ما که عاشق این انقلاب و ولایتیم بسیجی هستیم و تا آخر بسیجی میمانیم و تا آخرین قطره خونمان پای این انقلاب میایستیم.
درد من از خانوادههایی است که فرزندان خود را برای راهی غیر از راه اسلام تربیت میکنند و به میدان میفرستند، که این عاقبتی بد برای آنها رقم میزند و مسئولیت خونهای به زمین ریخته شدهی فرزندانشان، گریبان خود آنها را هم در این دنیا و هم در آخرت خواهد گرفت.
خوشحالم از اینکه سایه شوهرم را هنوز بر سر خود و فرزندم دارم تا خود او بتواند پسرش را برای این انقلاب مثل خودش تربیت کند تا هردو سرباز ولایت باشند و انشاءالله در رکاب حضرت ولی عصر (عج) سربازی کنند.دوستان و دشمنان بدانند اگر از سرهایمان کوهها بسازند،فرزندهایمان هرگز در کتاب تاریخ خود نخواهند خواند که:”خامنهای را تنها گذاشتند، شوهرم، خودم و فرزندم فدای ولایت " .
پدر جانباز «رامین رسولی» در خصوص بحث فتنه 88 نظر خود را این گونه بیان می کند: همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند و این حوادث را به عنوان فتنه تعبیر کردند برخی افراد به خاطر زیاده خواهی پا روی قرآن و ولی فقیه گذاشتند و جالب است بگویم که رامین از قبل این موضوع را به ما گوشزد می کرد.
By Ashoora.ir & Night Skin